تا آن بالاها دعواست آشتي ملي بيمعني است
اين بدگماني و سوءظن اگر در سطوح بالاي سياست و مسـئوليت باشد باعث ميشـود بزرگان و مسـئولان رده بالاي مملكت مرتب با هم دعوا كنند و اين بدگماني و دعوا مثل يك بيماري واگيردار به كل افراد كشور سرايت ميكند و چنان ميشود كه ميبينيم..
روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قلم محمدجواد حجتيكرماني نوشت:قرآن ميفرمايد: «يا ايها الذين آمنوا، اجتنبوا كثيراً من الظن، ان بعض الظن اثم و لا تجسّسوا و لا يغتب بعضكم بعضاً» مقدمتاً يك خاطرة كوتاه را به عرض ميرسانم: در جلسهاي يكي از دوستان در مذمت يك همكار قديمياش كه از او جدا شده بود، داد سخن ميداد. گفتم: فكر نميكنيد اينها غيبت باشد؟ اصحاب جلسه اظهار نظر كردند كه اينها «غيبت» نيست، شناخت افراد لازم است.
* * *
... ميخواهم عرض كنم در اين آيه كه نهي از غيبت پس از نهي از «سوءظن» و تجسّس آمده است، ميتواند اين معني را القاء كند كه «غيبت»، اولاً ناشي از «سوءظن» است و ثانياً ناشي از «تجسّس». اين را داشته باشيد تا جملة مهمي را برايتان بخوانم كه بسيار راهگشاست. بين ما طلبهها معروف است كه وقتي دربارة كسي، موردي را مطرح ميكنيم كه ميتواند انگيزة خوب يا بد، عمد يا سهو داشـته باشد، ما بايد حمل بر صحت كنيم يعني عمل برادر مسلمانمان را حمل بر جهت مثبت بكنيم نه منفي. مثلاً يك مسئول حرفي زده يا كاري كرده كه ميتواند بر اثر اشتباه يا درك غلط باشد و ممكن است با سوءنيت و غرضورزي باشد. ما به حكم «ضع أمر أخيك علي احسنه» يعني كاري كه برادر دينيات انجام داده و داراي چند وجه است كه يكي خوب است و ديگري بد؛ تو بگو آن كار را اين برادر به انگيزة خوب انجام داده است. واقعاً هم شايد همينطور باشد! چون ما به اصطلاح معروف «نيتخواني» نميتوانيم بكنيم. پس ما بايد اولاً به دستور اول آيه عمل كنيم و به برادر مسلمانمان «سوءظن» نداشته باشيم. در ثاني با تسامح و رواداري برخورد كنيم و «تجسّس» و پيجويي نكنيم كه آيا انگيزة اين آدم چي بوده؟ با كي رابطه داشته؟ از كجا اين حرف را زده؟ آسان بگيريم، پيله نكنيم، پيجويي نكنيم، به قول كرمانيها بگوييم «وِلِش... كن!...»
* * *
اگر چنين بكنيم يعني اگر به اين دو دسـتور قرآني عمل كنيم آنوقت ميتوانيم به دستور سوم عمل كنيم يعني ننشينيم پشتسر طرف، غيبت كنيم و از او بدگويي كنيم چون واقع مطلب، ممكن است آنگونه كه ما دربارة او پنداشتيم نباشد! و ما بر اثر گمان بد و نيز تجسّس بيجا و پيجويي زيانبخش نشستهايم دربارة برادر مسلمانمان غيبت ميكنيم.
* * *
ممكن است بفرماييد اين حرفها در قلمرو سياست، مصداق ندارد. من ميگويم اتفاقاً اگر «سياست»، ديني است يعني دين، معيار سياست است و سياست را به دنبال خود ميكشد، اين حرفها، مصداق دارد؛ ولي اگر «دين»، سياسي است يعني سياست معيار دين است و دين را به دنبال خود ميكشد و خود را با دين توجيه ميكند و از دين به عنوان ابزار استفاده ميكند... البته اين حرفها مصداق ندارد...
* * *
باري ـ اين بدگماني و سوءظن اگر در سطوح بالاي سياست و مسـئوليت باشد باعث ميشـود بزرگان و مسـئولان رده بالاي مملكت مرتب با هم دعوا كنند و اين بدگماني و دعوا مثل يك بيماري واگيردار به كل افراد كشور سرايت ميكند و چنان ميشود كه ميبينيم...
* * *
اگر رشتههاي محبت و حسنظن و تسامح و رواداري و عفو و گذشت در جامعه ما به شدت از هم گسسته است بلايي است كه از بالا به پايين ميريزد... من صريحاً به بزرگان قوم ميگويم: «بدگماني را وانهيد!... تا آن بالاها دعواست، آشتي ملي بيمعني است.» (ناتمام)
ارسال نظر