سوزش آتش کشتی نفتکش سانچی
سوزش ناشی از آتش واقعی سانچی و غصه از دست دادن 32 دریانورد برای عزیزانشان هرگز التیام نمییابد و جامعه نیز تا دیرزمانی آن را به خاطر خواهد داشت و بهتر آن است که همواره زنده بماند و فراموش نشود
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم محمد فاضلی/ عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی نوشت:حادثه کشتی سانچی را میتوان از دو زاویه نگریست. حادثه سانچی برای هر فرد و بالاخص بستگان دریانوردان جانباخته آن، واقعهای بسیار تأثرانگیز و دردناک است که به دلیل غربت حادثهدیدگان و حس بیپناهی ایشان که با انبوهی از اخبار تحریککننده تشدید میشد، وجه غمانگیزتری نیز به خود گرفت. ویژگیهای خاص حادثه، تمرکز خبری بر آن و کارکرد شبکههای اجتماعی بر بزرگی غم این حادثه افزودند، در حالی که تعداد کشتههای روزانه حوادث رانندگی و آلودگی هوا در ایران بیش از جانباختگان حادثه سانچی است اما چنین تأثری برنمیانگیزد. این زاویه نگاه متأثر از غم و درد، بیشتر نگاهی فردی است. این وجه از غم و اندوه ناشی از حادثه را میتوان «سوزش فردی» آن تلقی کرد.
نگاه دیگر به حادثه سانچی برآمده از رویکرد اجتماعی است. این رویکرد میپرسد «بُعد اجتماعی حادثه سانچی چیست؟ و جامعه ایران فراتر از غم و درد و برانگیخه شدن حس همدلی، چه زیانها و دستاوردهایی در این حادثه داشته است؟» ایران در کنار از دست دادن 32 نفر شهروند خود و خسارات مالی ناشی از حادثه، بار دیگر شاهد ضعف نظام اطلاعرسانی خود بود. ضعف عملکرد رسانهها و در رأس آنها صدا و سیما اجازه داد تا موجی از شایعات درباره علل حادثه، محموله و مقصد کشتی، فرآیند کمکرسانی، همکاری کشورهای چین و ژاپن و مسائلی دیگر فضا را پر کرده و بر عمق تألم و تأثر مردم بیفزایند.
حادثه در جهان ما بسیار رخ میدهد و یک جستوجوی ساده اینترنتی شمار زیادی از حوادث کشتیرانی، غرق شدن زیردریاییها و تلفات انسانی بسیار بیشتر از حادثه سانچی را نشان میدهد. آتش سانچی در محل حادثه دریانوردان را سوزاند، اما آتش سانچی هزاران کیلومتر دورتر از خود به دلایلی دیگر ملتی را سوزاند. ضعف اطلاعرسانی فضایی ساخت تا آتش سانچی «فراتر از حادثه» تعبیر و تفسیر شود. سانچی به همه ناخرسندیهای یک ملت گره خورد. همه تنشهای سیاست خارجی ایران از تحریم گرفته تا دشمنی امریکا و فرصتطلبیهای کشورها در قبال ایران به یکباره در قالب شایعه حمله موشکی امریکا به کشتی، تحریمها و حمل پرچم پاناما، ارتباط
با کره شمالی و نهایتاً فرصتطلبی چین و بیتفاوتی این کشور در قبال سانچی پیوند خورد. سانچی در این زنجیره از تفسیرها به «فراتر از حادثه» تبدیل و ادامه مشکلات سیاست خارجی ایران تلقی شد.
ضعف اطلاعرسانی باعث شد تا دشواری فنی کمکرسانی و بزرگی حادثه که مانعی در برابر کمک به دریانوردان بود در راستای بیپناهی ایشان و ضعف سیاست خارجی ایران در واداشتن چین به کمکرسانی مؤثر تعبیر شود. فقدان شفافیت سبب شد تا حادثه سانچی – که علیرغم همه تأثری که در افراد برمیانگیزد و غصهای که برای مردم و بستگان دریانوردان ایجاد میکند – در دنیای حمل و نقل دریایی بینظیر نیست، به نماد و تداوم همه مشکلاتی تبدیل شود که بسیاری را در درون میسوزاند. سوزاندن سانچی در درون کشور محصول قرار گرفتن این حادثه در تداوم مجموعهای انباشته از رخدادها و مسائل تاریخی بود. سوزش این حادثه در قلبهای ملت ایران چیزی فراتر از دلسوزی برای جمعی از عزیزانشان بود. این وجه از درد و اندوه حادثه را میتوان «سوزش اجتماعی» آن نام نهاد.
سوزش ناشی از آتش واقعی سانچی و غصه از دست دادن 32 دریانورد برای عزیزانشان هرگز التیام نمییابد و جامعه نیز تا دیرزمانی آن را به خاطر خواهد داشت و بهتر آن است که همواره زنده بماند و فراموش نشود تا کاستیها و خطاها اصلاح شوند و احتمال تکرار چنین وقایعی به حداقل برسد. سوزش اجتماعی سانچی اما از جنس دیگری است. سوزش اجتماعی سانچی محصول عدم شفافیت بوده و هست. آبی که میتوان بر این آتش ریخت آبِ اطلاعرسانی خوب و شفافیت است که میتواند این درد را کاهش دهد و التیام بخشد.
حوادثی نظیر سانچی با منافع، احساسات و علایق انسانها و سازمانهای بسیاری درگیر است. احساسات و عواطف بستگان حادثهدیدگان، احساسات یک ملت، منافع شرکتهای مالک و بهرهبردار کشتی، شرکتهای بیمه، روابط کشورها، دستگاههای قضایی و سازمانهای بینالمللی در چنین حوادثی تحت تأثیر قرار میگیرند. «اطلاعرسانی بحران» در چنین شرایط پیچیدهای بسیار مهم و تعیینکننده است. اطلاعرسانی میتواند روابط کشورها را در چنین رخدادهایی تحت تأثیر قرار دهد، مسئولیتهایی را متوجه سازمانهایی کرده و مدیریت احساسات و عواطف فردی و جمعی را دشوار یا تسهیل کند. اطلاعرسانی بنابراین آتش یا آبی است که بر آتش حادثه ریخته میشود.
علی ربیعی، مسئول کمیته ویژه رسیدگی به حادثه نفتکش سانچی روز سهشنبه 26 دیماه 1396 کوشید تا به همراه تیمی از متخصصان آبی بر آتش «سوزش اجتماعی» حادثه سانچی بریزد. موفقیت او در تحقق چنین هدفی را در آینده باید دید، اما وقتی به متن این مصاحبه خبری مینگریم مشخص میشود که شاید هیچ سؤالی باقی نماند که در فضای خبری پرابهام حادثه سانچی مطرح شده و پاسخی برای آن توسط کمیته رسیدگی به حادثه ارائه نشده باشد.
مسئول کمیته ویژه رسیدگی به حادثه سانچی تلاش کرد تا موضوعاتی نظیر اصابت موشک امریکایی، مقصد محموله، موضوع ناکافی بودن امدادرسانی چینیها و بسیاری مسائل دیگر را که سوزش اجتماعی سانچی پدید آورده بودند التیام بخشد. علی ربیعی این بار در هیأت مرد همهچیزدان ظاهر نشد بلکه تیمی از متخصصان را به همراه خود داشت تا پاسخهایش برای مخاطب متقاعدکننده باشد. این نشست در زمان کوتاه نیز برگزار نشد بلکه خبرنگاران بیش از دو ساعت فرصت داشتند تا سؤالات خود را طرح کرده و پاسخ بگیرند. کسانی که برنامه را زنده مشاهده کردند احساس کردند که دیگر خبرنگاران سؤالاتی برای پرسیدن ندارند.
سوزش سانچی تا ابد خاطر ایرانیان را خواهد سوزاند و شاید به چیزی شبیه حادثه کشتی تایتانیک در خاطره جمعی ایرانیان بدل شود؛ اما همین حادثه دردناک میتواند دستاوردی بزرگ داشته باشد. اطلاعرسانی موظف است مانع از ایجاد «سوزش اجتماعی» ناشی از بیخبری و بدتر از آن اطلاعات نادرست شود. اعتماد اجتماعی تضعیفشده نباید در شعلههای سوزش اجتماعی نابود شود و میتوان با شفافسازی خنکای شفافیت را به اذهان و افکار عمومی هدیه داد.
فرصت را مغتنم میدانم تا نکتهای را درباره روزنامهنگاری و اطلاعرسانی بحران یادآور شوم. من سال گذشته عضو کمیته ملی بررسی حادثه پلاسکو بودم و مسئولیت بخش اجتماعی آن را بر عهده داشتم. گزارش نهایی کمیته ملی پلاسکو نشان میداد که کشور از نظر تربیت روزنامهنگاران بحران نقصانهای جدی دارد و ضروری است رسانهها برای بخش بحران ظرفیتهای ویژهای ایجاد کنند. امیدوارم حادثه سانچی سبب شود رسانهها بخشهای خاصی را به ظرفیتسازی برای روزنامهنگاری و اطلاعرسانی بحران اختصاص دهند و دانشگاهها نیز در بازنگری برنامه درسی رشته روزنامهنگاری در جهت تقویت روزنامهنگاری بحران تلاش کنند. حادثه بخشی از زندگی بشری است و سانچی آخرین بحران در کشور بحرانخیز ایران نیست و باید خود را برای اطلاعرسانی بحران به شیوه درست آماده سازیم.

ارسال نظر