نخبگان جنگير دولتي را يادتان هست؟
در این فقره اما باید پا را از این نيز فراتر گذاشت و سرکی به تاریخ سیاسی معاصر ایرانزمین کشید؛ آنجا که دردمندانه میبینیم رمالها و جادوگرها چطور تا صاحبان بالاترین مناصب اجرایی کشور را تحت سیطره خودشان داشتند و چقدر آسان و باورنکردنی به رأس هرم نفوذ کرده بودند.
برنامه این هفته نود که در مورد جادوگری در فوتبال ایران بود، به شدت مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته است. اگرچه بحث خرافهگرایی در فوتبال همیشه داغ بوده، اما شاید مخاطبان عادی نمیدانستند که دامنه موضوع تا این حد گسترده است و حتی برخی مربیان به ظاهر علمی و خوشنام را هم در بر میگیرد. به هر حال امروز گوشهای از پرده ضخیم فوتبال ایران بالا رفته و خیلیها را به حیرت وا داشته است اما آیا برای متحیر شدن، کمی دیر نیست؟ فوتبال در هیچیک از شئونات اجتماعی از بدنه جامعه جدا نیست. ما اغلب فحاشی و پرخاشگری و سیگار و قلیان و ترامادول و عدم وفاداری را فقط در فوتبال میبینیم، اما غافلیم از اینکه هر یک از این آفتها به نوعی در دیگر حوزهها هم وجود دارد. اینگونه نیست که بیرون از فوتبال همه چیز روبهراه باشد و همه طیب و طاهر باشند؛ اگر دردی هست، همه ما هر کجا که ایستادهایم کموبیش از آن رنج میبریم. دوشنبهشب عادل بار دیگر جسارت کمنظیر خودش را به رخ کشید و با تهیه برنامهای مستند و موشکافانه، عمق خرافهگرایی در فوتبال ایران را به نمایش گذاشت. اما کاش تلویزیون این مملکت یک برنامه اجتماعی هم با همین میزان تهور و اثرگذاری داشت تا لایههای زیرین جادوپرستی در قلب جامعه را عریان کند و یاد مردم بیاورد که فقط اهالی فوتبال در این جهالت سهیم نیستند. همه آنهایی که برای فربه کردن فالگیرها و رمالهای بالای شهر صف میکشند نيز حکم همین مشتریان ادرار بچه نابالغ در فوتبال را دارند، با این تفاوت که غیبت عنصر شهرت باعث میشود آنها هرگز زیر ذرهبین نروند. در این فقره اما باید پا را از این نيز فراتر گذاشت و سرکی به تاریخ سیاسی معاصر ایرانزمین کشید؛ آنجا که دردمندانه میبینیم رمالها و جادوگرها چطور تا صاحبان بالاترین مناصب اجرایی کشور را تحت سیطره خودشان داشتند و چقدر آسان و باورنکردنی به رأس هرم نفوذ کرده بودند. اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 مقارن با زمامداری محمود احمدینژاد و یارانش، بارها رسانههای رسمی کشور، خبرها و گزارشهایی در مورد بازداشت، مرخصی یا آزادی «جنگیرهای دولتی» منتشر کردند؛ رمالهایی که برای خودشان بیخ گوش رییس دولت و نزدیکترین یارانش دفتر و دستک راه انداخته بودند و گویا به رتق و فتق مسائل مهم مملکتی مشغول بودند! روزی که یکی از مشهورترین جنگیرهای دولتی بازداشت شد، احمدینژاد در واکنش به این موضوع گفت: «آنها را که دستگیر کردند خیالشان راحت شد، ول کنید دیگر. بگذارید دولت به کارش برسد. یعنی آن سفینهای را هم که فرستادیم بالا، کار جنها بود؟». وقتی حتی برخی نخبگان سیاسی و مطرح کشور هم به چنین بازیهایی آلودهاند و اداره امور کلان را به رمل و اسطرلاب وا میگذارند، دیگر از یک مربی ساده فوتبال یا یک بازیکن بیاستعداد و رویاپرداز چه انتظاری میتوان داشت؟ با این همه اما کاش میفهمیدیم تلاش برای کسب موفقیت با جادو و جنبل، مثل بنا کردن خانه بر روی آب است. آنهایی که جنگیر دولتی داشتند، مهمترین میراثشان شد مسکن مهر که بر سر بخشي ازهموطنان بیگناه خراب شد و حیثیت معمارانش را به باد داد. بنای شما نيز دیر یا زود فرو خواهد ریخت به این دلیل ساده که خشت اولش کج است.
منبع: قانون
ارسال نظر