مگر پشت كتاب قضا، چيزي نوشته شده است؟!
يك طايفه، پشتش به كدام هيمه گرم و پايش در كدام پايافزار محكم است، كه پس از هشت سال تعزيهگردانيِ هياهو و سرهمبندي و غبارآلودگي سياسي و اقتصادي، مدتهاست در پسا قدرتش هرچه ميخواهد ميگويد و ميتازد و وقاحت ميبارد و شنعت ميپرورد و نفرت ميپراكند.
روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قلم دكتر محمدعلي فياضبخش نوشت:آيا با استقرار كابينهي جديد ميتوان به آرامش بيشتر جامعه و استقرار روان و اعصاب مردم اميدوارتر شد؟
آيا ميتوان بعد از دوراني طولاني از واژگان پردازي و گفتاردرماني، بالاخره وعدهي اقدام و عمل و رونق توليد و اشتغال را محقق ديد؟
آيا سرانجام، نوبت به مردم خواهد رسيد؟:
نوبت كار، نوبت آرامش و نشاط، نوبت خانواده و فرزندان، نوبت خيال راحتتر نسبت به تأمين آتيه، نوبت خبرهاي خالي از دعواهاي تريبوني و جنگ رسانهاي و... خلاصه، نوبت زندگي؟
به يُمن احساس تكليف از هرسو، اينقدر خبرها درهم و مغشوش و بيربط و متراكماند، كه از تقسيم و تصميم بهشت و دوزخ براي فلان رياضيدان و كشف حريم خصوصي(!) فلان مجري درنيامده، ناچاريم در تشييع نوزادان و كودكان همدردي كنيم، اشكمان خشك نشده، بايد پاي طنز اين طايفه(!) بنشينيم و هنوز دهانمان از اعجاب اين حرفها برهم نيامده، بايد به سخنان آن طايفه گوش تيز كنيم! انگار خودمان زندگي نداريم؛ همهاش يا احساس تكليف اين طايفه است و يا ابراز وجود آن طايفه. در اين ميان، ما مردمان، عجب ملوكالطوايفي را بايد نظاره و تحمل كنيم؛ انگار نه انگار كه شعار همهي اين طايفهها عشق خدمت بوده است و نه عطش قدرت.
كاش در زماني نوبت به يك پژوهش ملي برسد كه رابطهي ميان اين همه اغتشاشات خبري و ازدحام گفتاري و چنگ و ناخنكشيهاي قدرتي با متغيري به نام «عصبيت اجتماعي و نابساماني رواني مردمان» را بسنجد؛ و اگر اين خيال خوش، يعني آن پژوهش به سرانجام رسيد، در مراكز جرح و تعديل آماري به روز صدها پژوهش ديگر نيفتد.
كاش تكليف طايفههايي كه باخت قدرت چند روزهي سياست، همهي غيرت و حميّت ملي شان را به هزينهي جانبداري از افراد طايفهشان تبديل كرده، تعيين شود و به حساب و كتاب پاكدستيهاشان رسيدگي گردد و پاداشهاي معوقه شان تأديه گردد و شانهي ملت از زير بار دِينشان بياسايد.
سخنگوي محترم دستگاه قضا در هفتهاي كه گذشت در بياني آميخته به جدّ و طنز گفت: براي ما، اين طايفه و آن طايفه تفاوتي ندارد، به حساب جرم همگان، از هر طايفهاي باشند رسيدگي خواهد شد.
يك سؤال، جسارتاً بعضي اذهان ديرباور و خوشحافظه را ميآزارد و آن اين كه، چرا زمان دادرسي به اتهامات برخي طوايف، اينقدر به تعلل و دفعالوقت سپرده ميشود؟
يك طايفه، پشتش به كدام هيمه گرم و پايش در كدام پايافزار محكم است، كه پس از هشت سال تعزيهگردانيِ هياهو و سرهمبندي و غبارآلودگي سياسي و اقتصادي، مدتهاست در پسا قدرتش هرچه ميخواهد ميگويد و ميتازد و وقاحت ميبارد و شنعت ميپرورد و نفرت ميپراكند؛ و همچنان به طعن و سخره، اول و آخر نظام را در هم ميپيچد؛ دريغ از كمان ابرويي كه در برابرش خمي آورد! هذا شيٌ عجاب!
گويند آدمي عامي در ظهر رمضان بر عالمي وارد شد كه عذر روزهداري داشت. با مشاهدهي تناول غذايش، مبهوت و حيران گفت: آقا! اگر پشت كتاب چيزي نوشته است، ما را هم مطلع كنيد!
حقير گويد: اگر پشت كتاب قضا، چيزي نوشته شده، كه اين منطقةالفراغ را بر يك طايفه اينقدر وسيع كرده، حقير(ان) را هم خبر كنيد.
به نظر میرسد کنایه نویسنده اطلاعات مربوط به اظهارات اخیر حمید بقایی پس از آزادی از زندان و سخنان مشایی باشد.
ارسال نظر