پیامدهای ناگوار خبر لغو کنسرتها در ایران
بهويژه كه اين افراد فقط براي ضدانقلابيون خارج كشور خوراك مناسب تهيه ميسازند و جمهوري اسلامي ايران را سوژه «تحجر» ديني ميكنند! بهراستي در اين بلبشوي فرهنگي، چه كسي پاسخگو است!؟
روزنامه اطلاعات نوشت:در سالهاي اخير محدوديتهاي هنري و فرهنگي پيشبينينشدهاي براي اصحاب فرهنگ و هنر وجود داشته است كه از يكسو بخش بزرگي از جامعه، بهويژه جوانان را نگران كرده است و از سوي ديگر كسي پاسخگوي اين رفتارها و مسدودسازي كار هنري هنرمندان نيست. مراكز رسمي و قانوني مسئوليت آن را نميپذيرند و از هر اقدام قانوني شانه خالي ميكنند يا بهجاي اجراي ضوابط قانوني در موقع مناسب، اينگونه اقدامهاي تخريبي را شامل مرور زمان ميسازند. اغلب رسانهها يا از درج و تفسير اينگونه رفتارهاي خلاف قانون و تخريبي خودداري ميكنند و علت آن را ضربالمثل معروف ميشمارند كه «سري كه درد نميكند دستمال نميبندند!» يا پس از انتشار خبر، از پيگيري اقدام قانوني و پرسش از مراكز مسئول خودداري ميكنند.از آخرين مصداق آن، ممانعت از اجراي كنسرت استاد شهرام ناظري و حافظ ناظري در يكي از شهرهاي خراسان رضوي (قوچان) است. در آستانه اجراي برنامه از اجراي آن ممانعت شد و اين رفتار موجب شد تا استاد شهرام ناظري از شدت تألم و تأسف راهي بيمارستان شود. خبر آن را اغلب رسانههاي داخلي و خارجي انتشار دادند و از آن بهصورت حادثهاي ضدفرهنگي و تلخ ياد كردند.
از روحانيون سرشناس و پژوهشگر ديني در حوزه علميه قم با عنوان «كسي بالاتر از قانون نيست» در نوشتهاي كوتاه آمده است: «... يك سئوال بسيار مهم اين است كه چرا در خراسان كنسرتهاي قانوني لغو ميشوند در حالي كه همين كنسرتها در ساير نقاط كشور برگزار ميشوند؟ نكته مهم اينكه مورد اخير در مركز استان خراسان رضوي رخ نداده است، بلكه كنسرتي در قوچان لغو شده است. اكنون اوضاع فرهنگي كشور مساعد نيست و يكي از مصاديق آن، موضوع كنسرتهاست.
به نظر نگارنده بدنه فرهنگي دولت و بهخصوص وزير فرهنگ نسبت به اين مسائل بايد پاسخگو باشند و يكبار براي هميشه مشكل برگزار نشدن كنسرت را حل كنند، هنرمندان ارزشآفرينند و برخورد ناشايست با اين قشر، به هيچ عنوان پسنديده و موجه نيست. در خصوص مسائل شرعي، فقط نظر مقام معظم رهبري ملاك است و نه نظر هيچ شخصيت ديگري؛ عمل كردن به نظرات شخصي، باعث شده كه در برخي موارد بهجاي قانون، سلايق اشخاص ملاك قرار بگيرد...»
جدا از مباحث و نظرپردازي شرعي كه آن هم ميبايست از سوي كساني باشد كه وجاهت علمي نظرپردازي فقاهتي را دارند، خبر لغو كنسرتهاي موسيقي كه اغلب گريبان موسيقي اصيل ملي را گرفته است، پيآمدهاي ناگواري را داشته كه به چند مورد آن اشاره ميشود:
1ـ اينگونه اقدامات بخصوص در شهرستانهاي كشور كه كمبود امكانات در گذران اوقات فراغت جوانان و خانوادهها وجود دارد، يكباره يأس عمومي را دامن ميزند و اذهان عمومي را آماده ميسازد تا از طريق رسانههاي بيگانه در مسير تخريب ذهني و نفرت از مسئولان و حاكميت قرار داده شوند. ما بهدست خود براي بيگانگان و دشمنان نظام جمهوري اسلامي، مشتري ميسازيم. رفتاري كه برخي با هياهو در پيش گرفتهاند، سوق دادن جوانان در اين شهرستانها به سمت و سوي تبليغات وسيع عناصر و گروهكهاي ضدانقلاب است.
2ـ همه ميپرسند ملاك و معيار قانوني اينگونه رفتارها از كجاست؟ مجوز كنسرتها را دولت، مجلس، قوه قضائيه و حوزههاي علميه دادهاند و همه اين مراكز از انجام خودسرانه ممانعت از كنسرتهاي موسيقي ملي، اعلام برائت كردهاند. پس چرا وزارت ارشاد و وزارت كشور قاطعانه براساس ضابطه قانوني از ادامه چنين بلبشويي جلوگيري به عمل نميآورند و از كنار آن با تسامح و بهطور مشكوك عبور ميكنند!؟
3ـادامه اين مسير بدون ترديد فاجعه فرهنگي و اجتماعي ميآفريند. آسيبپذيرترين قشر از اقشار جامعه امروز جوانانند. قطع ارتباط اين جوانان با حافظ و سعدي و مولوي و فردوسي آن هم در شمايل فاخر موسيقي اصيل ملي كه ريشههاي سترگ فرهنگ را در اذهان جوانان زنده ميسازد، آن هم با ساعتي حضور در اجراي كنسرت موسيقي كه سالمترين فضاي فرهنگي بهشمار ميآيد، چه معيار شرعي ميتواند داشته باشد؟ كساني كه اينگونه رفتارها را اشاعه و سامان ميدهند در برابر دلسردي، نگراني و احياناً آلودگي به «فساد» جوانان، شرعاً معاقباند و مسئوليت پاسخگويي شرعي و اخلاقي دارند، هرچند در وادي سياست شهرتي كسب كرده باشند.
4ـ اين روال كجا پايان ميپذيرد!؟ مردم قوچان، شهري با جمعيت متوسط، هرچندين سال امكان ديدار با هنرمند ملي خود كه شهرت جهاني دارد (شهرام ناظري) را پيدا ميكنند تا احساسات ملي خود را نشان دهند. قيچيكردن احساسات ملي مردم، آن هم به نام دين و «حاكم شرع» عواقب بدي دارد كه از امروز بايد نسبت به آن هشدار داد.
بهويژه كه اين افراد فقط براي ضدانقلابيون خارج كشور خوراك مناسب تهيه ميسازند و جمهوري اسلامي ايران را سوژه «تحجر» ديني ميكنند! بهراستي در اين بلبشوي فرهنگي، چه كسي پاسخگو است!؟
ارسال نظر