تاثیر ادبیات اهالی سیاست بر طرفدارانشان
دستارود چنین حرکات خودسرانهای را میتوان در اعمال تحریمهای مجدد مشاهده کرد. مسئله اساسی اینجاست که گروههای خودسر در 8 سال دوره احمدینژاد غایب حاضر بودند و دلیلی برای نشو و نما نداشتند.
تقریباً نزدیک به دو دهه است که «گروههای خودسر» وارد ادبیات سیاسی ایران شده و کمابیش شناخته شده هستند. حمله و هجمه به افراد، برنامهها و سخنرانیها از جمله مشی عملگرایانه این جریانات بوده است. این گروهها که نظیرشان در همه جای دنیا وجود دارد با همان روشهایی که در سایر نقاط جهان مرسوم است، یعنی روشهای خشونتآمیز و لمپنی کار خود را انجام میدهند و تنها تفاوتشان با سایر نقاط جهان در این است که آنجا بیشتر شعارهای آپارتاید و ملیگرایی افراطی میدهند و هدف اصلیشان گروههای مدافع حقوق بشر و اقلیتها است، اما در داخل کشور برخی جریانهای خودسر خود را زیر نقاب انقلابیگری پنهان میکنند. در تحلیلهای رایج سیاسی میان خودجوش بودن یا سازمانیافته بودن آنان تردید نظریهای وجود دارد. افزون بر این برخی تحلیلگران این گروهها را نزدیک به جناح خاصی میدانند و برخی معتقدند که این گروهها به هیچ گروه خاصی از لحاظ سیاسی نزدیک نیستند. واقعیت در ماهیت وجودی این گروهها همواره چیزی میان این دو است. در واقعیت سیر حوادث شاهد آن بودهایم که در موارد مختلف، هدف این گروهها بیشتر جریانات تحولخواه بوده که ملتزم به راهکارها و قواعد دموکراتیکبودهاند.
در همین حال این مساله وجود دارد که رفتار سیاستمداران بر حامیانشان چه تاثیری دارد؟ آیا این گروهها در رفتار خود از سخنان و رفتار سیاستمداران مورد علاقهشان تاثیر میگیرند؟ به نظر میرسد که به طور کلی میتوان آثار ادبیات و منش سیاستمداران را بر جامعه مشاهده کرد، جایی که در دولت اصلاحات با شکلگیری ادبیات مبتنی بر کلیدواژههایی مثل گفتوگو و گفتمان و شعار «زندهباد مخالف من» هم ادبیات جامعه گفتمانمحورتر شده بود و هم تحمل مخالف بیشتر و در مقابل در دوره دولتهای نهم و دهم، با ادبیات لمپنی، پوپولیستی و حتی گاه سخیف – که «آب را بریزند همان جایشان که میسوزد» نمودی از آن است – ادبیات اجتماعی نیز حتی در میان برخوردهای برخی اجزای طیف منتقد دولت وقت به این سمت میل کرد. هر چند در سالهای اخیر، وجود شبکههای اجتماعی باعث شده است که کلیت این جریان کم شود و با شنیده شدن صدای همه، علاقمندان به هر تفکری و ادبیاتی، جذب افرادی از الیت سیاسی با همین رفتار میشوند، اما این ادبیات، چقدر این جریانهای خاص که عمل اجتماعی نیز انجام میدهند را به انجام اعمال مورد نظر خود تحریک میکند؟
تخریب مشی ،خودسرها و حرکت خیریهای ، روش حرکتهای مردمی است
عبدالله ناصری تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در پاسخ به این سوال خبرنگار «ابتکار»، که در وضعیت کنونی جامعه ایران تاثیر نخبگان سیاسی بر رفتار سیاسی اجتماعی بیشتر است یا الیت سیاسی رفتار خود را بر اساس اقبال اجتماعی تنظیم میکند یا رابطهای دوسویه بین این دو برقرار است، گفت: بین این دو بحث رابطهای دو سویه برقرار است؛ یعنی هم نخبگان سیاسی تحت تاثیر فضای عمومی قرار میگیرند و هم طبقه الیت سیاسی است که رفتار خود را براساس اقبال عمومی تنظیم میکند و این مسئله به دلیل تاثیرگذاری شبکههای اجتماعی است. به نوعی شبکههای اجتماعی به زبان گویای جامعه تبدیل شدهاند. در وضعیت کنونی هم الیت سیاسی با استفاده از این شبکهها بر نخبگان تاثیر میگذارند و نخبگان سیاسی هم به طور طبیعی این نقش و این تاثیرگذاری را بر طبقه الیت سیاسی ایفا میکنند. بر این واقعیت باید صحه گذاشت که امروزه طبقه نخبگان سیاسی به طور مطلق نمیتواند زعامت یا نقش راهبردی مطلق را بر رفتار سیاسی اجتماعی ایفا کند. این مسئله به نوعی مکمل همدیگر هستند. این عضو بنیاد باران در پاسخ به این سوال که افرادی که در حمایت از جریان و افراد سیاسی مورد علاقهشان حرکتهایی در ساخت اجتماعی میکنند، مردمی خودجوش هستند یا افرادی خودسر هستند، میگوید: حرکتهایی که مشابه آن را چه در روز قدس و چه در نماز عید فطر دیدهایم، اینها کاملا حرکتهای خودسری است که دقیقا از آغاز دولت اصلاحات برای متوقف کردن جنبش دوم خرداد شکل گرفت و سازماندهی شد. در همان زمان دولتمردان وقت بر این اعتقاد بودند که اگر جلوی خوسری این افراد گرفته نشود، این نوع حرکات تداوم پیدا خواهد کرد. ما امروزه میبینیم که آتش زدن سفارت عربستان و برخی دیگر از اعمال خودسرانه نشان دهنده تداوم این مشی از رفتار خودسرها است. حرکتی که در نهایت به زیان منافع ملی تمام شد و دید جهانیان را نسبت به ما تغییر داد. وی با بیان اینکه تبعات این نوع حرکات بسیار پرهزینه بوده، بیان کرد: مطمئناً تبعات منفی این نوع اعمال خودسرانه همچنان بر آینده سیاسی کشور و راهبردهای بینالمللی ما تاثیرگذار خواهد بود. این حرکات را به هیچ عنوان نمیتوان خودجوش دانست بلکه کاملا سازماندهی شده هستند. دستارود چنین حرکات خودسرانهای را میتوان در اعمال تحریمهای مجدد مشاهده کرد. مسئله اساسی اینجاست که گروههای خودسر در 8 سال دوره احمدینژاد غایب حاضر بودند و دلیلی برای نشو و نما نداشتند. از ویژگیهایی اساسی این گروهها باید به قشری و به سطحی بودن آنها اشاره کرد؛ برای نمونه می توان به تفاسیر و نوع برداشت این گروهها از مسئله «آتش به اختیار» اشاره کرد که بستری برای واکنشهای افراد و گروههای سیاسی را فراهم کرد. گروههای خودسر راه خود را ادامه میدهند، مگر اینکه ارادهای جدی برای مقابله با آنها شکل بگیرد. ناصری درباره این مسئله که چگونه میتوان یک حرکت خودجوش را از حرکتی خودسرانه تمییز داد، تشریح کرد: در جوامع توسعهنیافته تفکیک این دو از هم دشوار است. در جوامع توسعه یافته به دلیل شفاف بودن فضای سیاسی و وجود احزاب ریشهدار و تاثیرگذار امکان ظهور و بروز برای چنین گروههایی وجود ندارد. در همین جوامع با توجه به ساختار دموکراتیکی که دارند، گروههای خودسری اگر وجود داشته باشند به عنوان خاطیان جامعه مورد سرزنش قرار میگیرند. ما امروزه میبینیم که این گروهها به راحتی به ستادهای انتخاباتی حمله میکنند و سازوکار یک امر سیاسی را زیر سوال میبرند. وجود این گروهها با نوع اعمالی که از خود بروز میدهند، موجب میشود که مردم در مشارکتهای سیاسی خود احساس تردید کنند. مسئله دیگر اینکه گروههای خودسر نه به قانون مقید هستند و نه چارچوبهای عرفی سیاسی در کشور را قبول دارند، بلکه تنها به اختیار خود این اعمال خودسرانه را مرتکب میشوند. حرکت خودجوش را میتوان از رفتارهای خلاف جهت آنان تشخیص داد؛ در عرف سیاسی مردم کاملا طبق قانون عمل میکنند اما گروههای خودسر برای خود قانون جداگانه تدوین میکنند. وی با اشاره به برخی روشهای به کار گرفته شده توسط خودسرها گفت: حرکتهای خودجوش را میتوان به امورات مثبت تسری داد، اما اعمال و کنشهای خودسرانه در بسیاری از اوقات در موازای کارهای منفی و خلاف عرف اجتماع است. در بسیاری از اجتماعها میبینیم که شخصیتهای مهم را تخریب میکنند و در برخی مواقع دست به ترور نیز میزنند و در همین راستا میتوان به مضروب کردن حجاریان اشاره کرد. حرکتهایی چون تسخیر سفارت انگلیس، آتش زدن سفارت عربستان یا راهپیمایی و شعار علیه رئیسجمهوری را نمیتوان به حساب حرکتهای خودجوش گذاشت، بلکه کاملا رفتارهایی خودسرانه و سازماندهی شده هستند. حرکتهای خودجوش با رعایت الزامات قانونی است که رسانهها به راحتی میتوانند آن را منعکس کنند، اما اعمال خودسرانه توسط هیچ رسانه یا نهادی به رسمیت شناخته نمیشود و این مسئله به معنای پیچیده بودن کار است. حرکتهای خیریهای، انساندوستانه و نوع دوستی را میتوان جز امورات خودجوش و مردمی به حساب آورد و در مقابل اعمال خودسرانه را میتوان بنای آن را در تخریب مشاهده کرد.
هدف کوتاه و دراز مدت خودسرها مبارزه با ثبات و امنیت در داخل است
ناصر فکوهی جامعهشناس نیز به اشاره به رویدادهای اخیر در همین راستا در این مورد معتقد است: اقدام روز قدس از میان بردن ثبات و آرامش کشور، همگرایی میان مردم، تخریب چهره بینالمللی ایران و از میان بردن وحدت ایرانیان در موضوع سیاست بینالمللی در منطقه است. حال اینکه این حمله برنامهریزی شده بوده یا خودانگیخته، فرق چندانی در پیآمدهای ماجرا ندارد و آن مساله را باید نیروهای مسئول مشخص و این افراد شناخته شده را به مجازات برسانند. این استاد دانشگاه درباره نحوه سازوکار و چگونگی فضای رشد این جریانات میگوید: گروههای خودسر ثابت کردهاند که هدف کوتاه و دراز مدتشان مبارزه با ثبات و امنیت و آزادی و دموکراسی در داخل است. اگر قدرت اقتدارمدار در داخل بر سر کار باشد منافع آنها بهتر تامین خواهد شد. فکوهی از سوی دیگر معتقد است: این امر به خودی خود یک موفقیت بزرگ برای دموکراسی در حال شکلگیری ایرانی است و طبعا همه دشمنان آزادی و دموکراسی و حاکمیت مردمی که تنها دلیل پایدار ماندن جمهوری اسلامی تا امروز بوده است را به خشم آورده و همه تلاش خود را از پیش از انتخابات برای پایین آوردن سطح مشارکت و پس از آن برای بیاهمیت نشاندادن نتایجش انجام میدهند.
ارسال نظر