صفآرايي ورژنهاي جديد احمدينژاد
در اين ميان، هاشميطبا با جوانمردي، نه براي امتيازگيري به کمک دولت آمد. حالا در آستانه مناظره سوم بايد روحاني برنامههاي خود را براي اميدوارترکردن مردم و ضرورت ابقاي خود آماده کند.»
اگر سالهاي 89 تا 92 را که همزمان با دور دوم رياستجمهوري محمود احمدينژاد بود، به ياد بياوريد، حتما وضعيت پرنوسان قيمت دارو، مواد غذايي، تغييرات اقتصادي ناشي از تحريمهاي بينالمللي، نوسانهاي شديد بازار و صفکشي خجالتبار مقابل بانکها، صرافيها، بازارهاي سکه و طلا و... را دوباره در ذهن تداعي خواهيد کرد. اينها تنها بخشي از درد و رنج مردمي است که در سالهاي گذشته بهويژه در يک دهه اخير ايرانيان در ذهن خود به ياد دارند؛ روزهايي که نبود ثبات در بازار، فردا را براي آنها مبهم ميکرد. اينکه فردا قيمت جنس با قيمت امروزش چقدر تفاوت دارد، دغدغه بسياري از مردم بود. بنا به روايت مسئولان و رسانهها و حافظه مردم، زندگي بسياري از مردم دستخوش تغييرات جبرانناپذيري شد. از مرگومير به خاطر نبود، کمبود و گراني دارو تا انواع ورشکستگي و حتي انباشت يکشبه سرمايه! حالا مردم ايران بار ديگر در وضعيتي قرار دارند که بايد بين دو روش اجرايي براي اداره کشور که هر دو در سر طيف قرار دارند، يکي را انتخاب کنند. انتخاب ميان روشی که نزديکي بسياري به روشهاي اجرايي دوران احمدينژاد دارد، يا افزايش روند تنشزدايي، رفع تحريم، صلح، آزادي و مذاکره و بازگشت به جهان راه سادهاي است. حالا در گپوگفتهاي خياباني و بازاري با مردم ميتوان اميد بازگشته را از لابهلاي صحبتهاي زنان، مردان، معلمان، دانشگاهيان، راننده تاکسي، فروشنده لباس، مسافران مترو و... ديد و شنيد؛ موضوعي که عبدالله ناصري، عضو شوراي مشورتي اصلاحطلبان نيز معتقد به آن است و به «وقايعاتفاقيه» ميگويد: «در گفتوگو با مردم ميتوان متوجه شد که آنها به ضرورت مشارکت در انتخابات و پيروزي حسن روحاني رسيدهاند.»
با ورود رسمي به فضاي انتخاباتي و با گذشت دو مناظره کانديداها به نظر ميرسد مردم بينش روشنتري نسبت به وضعيت پيدا کردهاند و حضور در پاي صندوق آرا را لازمه تکرارنشدن سالهاي 84 تا 92 ميدانند؛ سالهايي که مهمترين شاخصه آن با يک مثال ساده قابل توضيح است. مردم با هر بار مراجعه به هر سوپرمارکتي قيمتهايي متفاوت با هفته گذشته را شاهد بودند که اين اتفاق در مواد لبني مشهودتر بود. همين مثال، گوياي اين است که بيبرنامگي در اقتصاد کشور حتي در کوچکترين موارد نيز براي مردم ملموس بوده؛ البته در اين ميان، عدهاي آن روزها را فراموش کردهاند و کافي است با گفتوگويي ساده ثبات بازار را در چهار سال اخير بهويژه پس از برجام به ياد آنها آورد. به عقيده ناصري، «آقاي روحاني با توجه به حجم وسيع تبليغ عليه دولت از سال 92 تاکنون بايد در مناظره سوم از راه ناتمامي که بايد به سرانجام برسد، با مردم حرف بزند. بايد از برنامههاي تبيينشده اين دولت براي چهار سال دوم بگويد.»
يک خانم ميانسال که از قضا کارمند شهرداري تهران بوده و حالا در يک کلینيک روانشناسي کار ميکند، ميگويد: من سال 84 رأي ندادم و واقعا يکي از پشيمانيهاي زندگيام است. دوره قبل به آقاي قاليباف رأي دادم ولي اين دوره قصد دارم به آقاي روحاني رأي دهم. ميخواهم کسي مثل ظريف همچنان در دولت باشد و در عرصه بينالمللي از اعتبار ايران دفاع کند.
يک زوج جوان دقيقا چنين موضوعي را مطرح ميکنند. آنها ميگويند: ما از طرح آزادي استقبال ميکنيم. گمشده ايران ما مردم هستند. کسي که با مردم بيشتر دمخور باشد مناسبتر است اما نميتوان به آزادي و عزت مردم بيتوجه بوده و بعد منتظر توسعه و رفع معيشت هم بود. وعدههاي دروغ زياد داده شده و براي اينکه کساني وعده ميدهند بالا نيايند و اتفاقات دورههاي گذشته مثل تحريم و نوسان بازار و فشار اقتصادي به وجود نيايد ما تصميم گرفتيم حتما به اصلاحطلبان رأي دهيم.
اما اين روزها با مشاهده مناظرههاي انتخاباتي، صحبتها در ميان مردم گل کرده و به تعبير بهتر داغتر شده، هرچند به عقيده برخي تحليلگران سياسي، در مناظره دوم مردم با شنيدن اظهارات قاليباف و رئيسي نگرانتر شدند زيرا حرفهاي اين دو نامزد انتخاباتي يادآور سالهاي 84 تا 92 بود. ناصري دراينباره ميگويد: «اشتباه استراتژيک قاليباف در مناظره دوم که برخاسته از روحيه نظامي او بود، بيان اين جمله بود که «مردم را از جنگ نترسانيم». اين اشتباه راهبردي او درحالي است که مردم ميدانند فردي که باعث شد جنگي صورت نگيرد و برجام امضا شود، روحاني است. جامعه ايران خواهان جنگ با هيچ ابرقدرتي نيست، نه جنگ نرم و تحريم و نه جنگ سخت.»
اين عضو شوراي مشورتي اصلاحطلبان توضيح ميدهد: «دوقطبي ايجادشده در اين برنامه موجب شد پارادایمها و نوع گفتمان هر دو سوي مناظره يعني روحاني و جهانگيري با قاليباف و رئيسي مشخص شود. در اين ميان، هاشميطبا با جوانمردي، نه براي امتيازگيري به کمک دولت آمد. حالا در آستانه مناظره سوم بايد روحاني برنامههاي خود را براي اميدوارترکردن مردم و ضرورت ابقاي خود آماده کند.»
الگوبرداري ناقص و تفکر تندروانه قاليباف
به گفته ناصري، «رئيسي چهره پوشيدهشدهاي در مقايسه با قاليباف است. او چهرهاي با سوابق قضايي است؛ 38 سال فعاليت در فضاي قضايي و امنيتي که نميتوان از آن به سادگي گذشت. از سوي ديگر، او با آمار، بودجه و برنامهريزي در قوهمجريه آشنايي ندارد چون مسئوليتي در اين حوزه حتي در پايينترين سمت هم نداشته و واقعا کار دشواري است که در اين قوه نبوده باشي و بخواهي برنامهاي متناسب ارائه بدهي.» موضوعي که مرتضي الويري، فعال سياسي اصلاحطلب، نيز به آن اشاره ميکند و ميگويد: «رئيسي بر مبناي اطلاعات خاصي که در مورد مطالب غيرقضايي دارد، مطالبي را گفتند که ناشي از عدم حضورشان در حوزههاي فعاليت اجرايي و تقنيني بود. اطلاعاتش ناقص و نارسا بود اما جهانگيري و روحاني با توجه به تجربيات اجراييشان سخنان منطقي و مناسبي را مطرح کردند و جهتگيريهايشان در جهت دوقطبي نبود.» به عقيده الويري، اين همه ماجرا نيست زيرا «عباراتي همچون زالوصفت، عبارات مارکسيستي و تندروانه چپي است. تعجب ميکنم که قاليباف چطور اين تعابير را به کار ميبرد، تعابير چهار و 96 درصد هم الگوبرداري ناقصي از حرکتي در آمريکاست که منجر به دو قطبياي ميشود که به صلاح نيست. در واقع، عملا مردم را به دو گروه و دو دسته تقسيم ميکنند که خودش منجر به انشقاق ميشود.»
اما نتيجه نداشتن سابقه کانديداها در امور اجرايي چيست؟ ناصري در پاسخ به اين سؤال توضيح ميدهد: «دادن وعدههاي محققنشدني به مردم از جمله ايجاد پنج ميليون شغل نوعي عوامفريبي است؛ البته فردي همچون محمود احمدينژاد نيز که سابقه کار اجرايي داشت و استاندار بود با شعارهاي عوامفريبانه وارد اين عرصه شد. اينها افرادي هستند که به مصلحت کشور فکر نميکنند. او با توزيع يارانهاي که همان زمان اقتصاددانان با آن مخالف بودند، موجب افزايش تورم شد. اين اتفاق درحالي رخ داد که مردم بهدليل آشنانبودن با مسائل اقتصادي به آنچه در ابتداي هر ماه ميگرفتند توجه ميکردند غافل از اينکه همين يارانه محل بدترشدن وضعيت اقتصاد کشور است و حالا آن وبال دولت روحاني شده که مردم از تبعات سوء و تورمزاي آن بيخبر هستند.»
صفآرايي ورژنهاي جديد احمدينژاد
اما از آنجايي که چگونگي حضور قاليباف از همان ابتدا با شعارهاي پوپوليستي همراه بود، بسياري از کارشناسان سياسي از او بهعنوان احمدينژادي ديگر ياد ميکنند که ناصري نيز معتقد به آن است. به گفته او، «اينها ورژنهاي جديد احمدينژاد هستند که نوع تفکرشان در مناظرهها کاملا مشهود است. اينها با اعلام آمار و ارقامي براي يارانه و اشتغالزايي در انتخابات حاضر شدهاند که پشتوانه منطقي ندارد؛ بنابراين هر شخصي جز روحاني بيايد بهطور حتم کشور به سالهاي قبل از 92 بازخواهد گشت.»
پيشنهاد اين عضو بنياد باران اين است که «در مناظره سوم روحاني بر برنامههاي خود و ادامه راه چهار سال گذشته تأکيد کند و در هنگام هجوم و تخريبها در دام دفاع نيفتد و به کليگوييهاي قاليباف و رئيسي کاري نداشته باشد. اميد نکتهاي است که با وجود دستاوردهاي قابلتوجه دولت يازدهم بايد در ميان مردم همچنان تداوم يابد.»
بههرحال، ارزيابي تحليلگران سياسي از آرايش کانديداهاي دوازدهمين دوره رياستجمهوري و اظهارات آنها در مناظرهها نشان ميدهد هر جملهاي که از سوي نامزدها بيان ميشود ميتواند تعيينکننده سرنوشت آرا باشد. آنچه از صحبتهاي مردم در کوچه و خيابان به نظر ميرسد، اين است که مردم آگاه و هوشيار نميخواهند بار ديگر آينده را به دست افرادي بسپارند که با شعارها و تبليغات عوامفريبانه صرفا به دنبال رأي هستند و به مملکتداري با نگاهي تخصصي نينديشيدهاند.
ارسال نظر