جمهوريخواهان و دوراهي ماندن يا گذر از ترامپ
وقتي صحبت از حزب جمهوريخواه در آمريکا ميشود، نبايد آن را با حزب دموکراتمسيحي در آلمان مقايسه کرد زيرا متفاوت است. در آمريکا چيزي بهنام انضباط حزبي از نوع اروپايي وجود ندارد.
برخي از تحليلگران، حضور ترامپ بهعنوان رئيسجمهوري آمريکا را نوعي تهديد براي نظم موجود، چه در نظام سياسي داخلي آمريکا و چه در نظام بينالملل ميدانند. تصميمهاي آني او موجب شده تا هنوز تصوير دقيق و روشني از رفتارهايش به دست نيايد. اين مسئله حتي همحزبيهاي ترامپ را نيز با چالش مواجه کرده است. گرچه حزب جمهوريخواه تا به امروز، سعي بر مداراکردن با ترامپ داشته اما ورود او به برخي خطوط قرمز اين حزب ازجمله مسئله برداشتن برخي تحريمها عليه روسيه، واکنشهاي تعدادي از جمهوريخواهان را به همراه داشته است. باوجوداين، مسئله ترامپ و آمريکاي او، محل پرسش و بحث بوده و هست؛ روزنامه وقایع اتفاقیه با رحمان قهرمانپور، تحليلگر مسائل استراتژيک و بينالملل به گفتوگو پرداختيم: اقدامات اخير ترامپ مبنيبر ممنوعيت ورود اتباع خارجي و ديگر موارد تا چه حد متأثر از خصيصههاي فردي بوده و تا چه ميزان متأثر از لابي يا حلقه نزديک به او است؟
رفتارهاي ترامپ نشان ميدهد، رويکردي که در پيش گرفته همان رويکردي است که در زمان کارزار انتخابي داشت و همان را به شکل ديگري در کاخ سفيد ادامه ميدهد؛ رويکردي که ترامپ نيز به آن اشاره کرده است و آن را نوعي غافلگيري و رونکردن مشت در برابر حريف ميداند. او در آخرين مصاحبه خود با فاکسنيوز به اين موضوع اشاره کرد که در مسائل نظامي، دست خود را رو نميکند. ترامپ معتقد است و ايمان دروني دارد که عامل اصلي پيروزياش در انتخابات، ويژگي و خصيصه پيشبينيناپذيربودن او است؛ به نحوي که با وجود مخالفت احزاب، نخبگان سياسي و رسانهها او توانست پيروز شود؛ بنابراين برداشت ترامپ از پيروزي در رفتار سياسي او مهم است. چنين خصيصهاي در رفتار دو هفته گذشته او نمايان شد. دستور اجرايي ترامپ باعث بروز واکنش جدي ازسوي انجمنهاي طرفدار حقوق مدني در آمريکا شد و شاهد اعتراضها در فرودگاهها بوديم؛ البته اين دستور بهصورت موقت، متوقف شده؛ اقدامي که ممکن است در افکار عمومي به اعتبار سياسي رئيسجمهوري خدشه وارد کند. طرفداران راديکال ترامپ را در نظر بگيريد؛ آنها با فرمان اجرايي رئيسجمهوري و مخالفت قوهقضائيه به اين نتيجه رسيدند که هر آنچه ترامپ در کارزار انتخاباتي ميگفت، درست بوده و سيستم سياسي و دموکراسي آمريکايي اشکال دارد زيرا اجازه نميدهد افراد خواستههاي خود را اجرايي کنند حتي افرادي که با رأي مستقيم مردم و با مشروعيت نسبتا بالا پيروز شدهاند. ترامپ، طيف طرفدار خود را هدف قرار داده؛ همان طيف راديکال و افراطيای که معتقد است، گرايشهاي بيش از حد ليبرال باعث تضعيف آمريکا شده است. گرچه ترامپ در افکار عمومي داخلي و حتي بينالملل با مخالفت مواجه شده اما هدف از دستور اجرايي، جلب رضايت افرادي است که به او رأي دادهاند؛ افرادي که ميتوان گفت بخشي از آنها عقايد افراطي داشته و از ممانعت ورود اتباع خارجي حمايت ميکنند زيرا آن را به نفع آمريکا ميدانند اما اينکه اثر چنين رفتارهايي از ترامپ در طولانيمدت چه خواهد بود، محل سؤال است. الزاما اينگونه نيست که ترامپ با ادامه چنين رفتارهايي، 45 درصد طرفداران خود را تا آخر به همراه داشته باشد؛ رفتاري که بيشتر جنبه سلبي دارد؛ بنابراين بايد منتظر ماند و ديد که در بعد ايجابي چه خواهد کرد. آيا چنين اقدامي موجب افزايش شغل و رونق اقتصادي در آمريکا ميشود؟ اگر چنين شود، ممکن است 45 درصد طرفداران او تا آخر همراهش باشند اما اگر صرفا به رفتارهاي سياسي، اکتفا و جنجال رسانهاي بهپا کند، تا در صدر اخبار باشد- يعني مجموعه اقدامات نمايشي- ممکن است طرفدارانش از ادامه مسير با او پشيمان شوند؛ بنابراين بايد منتظر ادامه رفتارهاي ترامپ بود که آيا تجديدنظر خواهد کرد يا نه و تا چه ميزان به وعدههاي انتخاباتي خود عمل ميکند. در اين صورت ميتوان تصوير جامعتري از اينکه دولت ترامپ به چه سمتي ميرود، داشته باشيم.
بهطور حتم، برخي اقدامات ترامپ، مورد قبول جمهوريخواهان نيست و نخواهد بود. گرچه تا به الان سکوت کرده يا کمتر اعتراض کردهاند اما آستانه تحمل همحزبيهاي ترامپ تا کجا خواهد بود؟
اين سؤال از چندنظر مهم است. از اين نظر که براساس کدام نظريه يا تئوري براي تحليل اين سؤال استفاده ميکنيم. اگر از نظريههاي چپ انتقادي استفاده کنيم، چندان به مشکل برنميخوريم زيرا نظريههاي چپ انتقادي بر اين عقيده هستند، آنچه بر آمريکا حاکم بوده، نظام سرمايهداري است؛ بنابراين هر مقام سياسي- حتي رئيسجمهوري- اگر بخواهد در مقابل نظام سرمايهداري قرار بگيرد، با مقاومت اين نظام مواجه ميشود؛ در نتیجه تحليل براساس نظريههاي افراد سرشناسي مانند نوآم چامسکي چندان دشوار نيست زيرا حزب جمهوريخواه، حافظ منافع نظام سرمايهداري است و در اين مسئله با حزب دموکرات، منافع مشترک دارد. حال، ترامپ نيز در مقابل بخشي از نظام سرمايهداري ايستاده است. گرچه خودش بخشي از نظام سرمايهداري - نظام مالي- بوده اما گروهي که با او مخالفت خواهند کرد، شرکتهاي نفتي و سرمايهداري صنعتي هستند. حال اگر از الگوي تحليلي چپ خارج شويم، مقداري با مشکل در تحليل مواجه ميشويم و اين سؤال مطرح ميشود که چرا حزب جمهوريخواه با ترامپ مخالف است. حداقل افراد سرشناسي مانند مککين، خانواده بوش و پل رايان با ترامپ مخالف هستند. براساس چنين الگويي بهنظر ميرسد، ترامپ را بايد در قالب یک پوپوليست تحليل کرد تا يک جمهوريخواه. رفتارهاي سياسي ترامپ، بيشتر به رفتار پوپوليستهاي سياسي شبيه است؛ البته بهدليل اينکه الگوي پوپوليسم چندان در آمريکا جا نيفتاده، انتظار ميرود ترامپ الزاما از پوپوليستها نباشد که چنين هم هست. گرچه بخشي از حلقه دروني ترامپ در کاخ سفيد، مانند مشاور امنيت ملي، پوپوليست بوده اما افرادي مانند متيس و معاون وزير امور خارجه، نئوکانهايي هستند که از دوره جورج بوش وجود دارند. اينها جمهوريخواهان تندرو هستند؛ بنابراين تيم ترامپ، ملغمه يا تلفيقي از نومحافظهکاران تندرو و پوپوليستهايي است که بهعنوان مشاور در کنار او قرار گرفتهاند؛ در نتیجه مخالفت جمهوريخواهان، بيشتر معطوف به طيف پوپوليستي اطراف ترامپ بوده اما ديدگاههاي سياست خارجي مککين در خاورميانه، همراستا با ديدگاههاي متيس است؛ بنابراين جمهوريخواهان با نئوکانهاي کاخ سفيد مشکلي ندارند. آنها معتقد هستند که پوپوليستها از اصول حزب جمهوريخواه تخطي کرده و اعتبار اين حزب در سياست آمريکا را زير سؤال برده و احتمال پيروزي جمهوريخواهان در آينده را کاهش دادهاند.
تا چه ميزان، اين احتمال وجود دارد که حزب جمهوريخواه براي حفظ آبرو و جلوگيري از شکستهاي آينده، ترامپ را در ميانه راه، کنار بگذارد؟
براي پاسخ به اين سؤال نبايد ماهيت حزب در آمريکا را فراموش کرد. وقتي صحبت از حزب جمهوريخواه در آمريکا ميشود، نبايد آن را با حزب دموکراتمسيحي در آلمان مقايسه کرد زيرا متفاوت است. در آمريکا چيزي بهنام انضباط حزبي از نوع اروپايي وجود ندارد. وقتي صحبت از حزب جمهوريخواه در آمريکا ميشود، بهمعني سازماني که داراي سلسلهمراتب، دبيرکل و دستورالعملي که بهصورت مرکزي تصميمگيري ميشود، نيست. نظام حزبي در آمريکا بسيار منعطفتر از اروپاست؛ کمااينکه جمهوريخواهان در شرق آمريکا با جمهوريخواهان در غرب آمريکا متفاوت هستند. در واقع جمهوريخواهان غرب آمريکا بهمراتب ليبرالتر از جمهوريخواهان شرق آمريکا هستند و همين مسئله براي دموکراتها نیز صادق است. اينکه گفته ميشود، ممکن است جمهوريخواهان با ترامپ برخورد کنند، درواقع بايد جلوه آن را در مجلس نمايندگان، کنگره و سنا ديد. اگر قرار باشد جمهوريخواهان کاري انجام دهند، بايد از طريق کنگره انجام دهند زيرا سازوکار مشخص سلسلهمراتبي در حزب وجود ندارد که براساس آن براي برخورد با ترامپ تصميم بگيرند. ديگر آنکه بايد منتظر آينده بود؛ درحالحاضر بسيار زود است که جمهوريخواهان و دموکراتها برخورد شديد با ترامپ را آغاز کنند. گرچه ترامپ، يکي از نامحبوبترين رؤسايجمهوري آمريکا در زمان ورود به کاخ سفيد است اما حداقل 45 درصد از او حمايت کردهاند؛ بنابراين حزب جمهوريخواه بهخوبي واقف است که جامعه آمريکا از نظر سياسي دچار نوعي قطببندي، افراطگرايي و راديکاليسم شده است. اين واقعيت جامعه آمريکاست؛ آنهايي که به ترامپ رأي دادند، ديدگاهی منفي نسبت به خانم کلينتون داشتند؛ در نتیجه حزب جمهوريخواه نميتواند خود را در برابر این 45 درصد قرار دهد؛ حزب دموکرات هم نميتواند. هرچند حزب جمهوريخواه از سوي جامعه روشنفکر، نخبگان و جامعه مدني، متهم به سطحينگري، گرايشهاي فاشيستي و ناسيوناليسم افراطي شده اما بخشي از واقعيت موجود سياسي آمريکا - همين 45 درصد - را نميتوانند ناديده بگيرند؛ همانطور که سياهپوستان و مهاجران، بخشي از واقعيت موجود آمريکا هستند؛ بههميندليل بعيد است که بخواهند با طرفداران ترامپ مقابله کنند. از طرفي، ترامپ از حزب جمهوريخواه برخاسته است و بايد بهنوعي با او مدارا کنند تا زماني که اتفاق خاصي روي دهد و محبوبيت ترامپ بهشدت کاهش يابد. در اين صورت، وارد فضاي ديگري ميشوند. بههميندليل است که ميگويم، الان خيلي زود است که حزب جمهوريخواه يا دموکرات وارد فاز تقابل جدي با ترامپ شوند؛ اين تقابل بهمعني تقابل با بخشي از افکار عمومي آمريکا خواهد بود.
ارسال نظر