زمانشناسی شهید مطهری ستودنی بود
روزی در منزل شهید مطهری دانشجویی سوالی پرسید که چرا شما از جنوب شهر به شمال شهر هجرت کردید. شهید مطهری در پاسخ به پرسش این دانشجو گفت که هجرت دو گونه است، اگر که به شمال شهر آمدم به این جهت بود که در اینجا بتوانم مؤثر باشم، حضور من به عنوان یک خانواده مذهبی میتواند در اینجا مؤثر باشد.
حجتالاسلام روحانی، از شاگردان شهید مطهری با ستودن زمانشناسی شهید مطهری افزود: مرحوم شهید مطهری هر سخنرانیاش با توجه به یک نیاز جامعه بود.حجتالاسلام روحانی از شاگردان شهید مطهری، در مراسم نودوهشتمین سالروز تولد شهید مطهری با اشاره به این که با علاقه و عشق به شخصیت شهید مطهری رشته الهیات را در دانشگاه تهران انتخاب کردم، گفت: شهید مطهری در مدرسه مروی درسی داشت که مرحوم محمود حداد عادی، شهید قندی و بنده در آن حضور داشتیم. کلاس درس شهید یک ساعت مانده به غروب شروع میشد و تا اذان ادامه داشت، شهید مطهری همیشه ساعتشان را با اذان تنظیم میکردند.
وی گفت: روزی در منزل شهید مطهری دانشجویی سوالی پرسید که چرا شما از جنوب شهر به شمال شهر هجرت کردید. شهید مطهری در پاسخ به پرسش این دانشجو گفت که هجرت دو گونه است، اگر که به شمال شهر آمدم به این جهت بود که در اینجا بتوانم مؤثر باشم، حضور من به عنوان یک خانواده مذهبی میتواند در اینجا مؤثر باشد.
روحانی به دیگر ویژگیهای شخصیتی شهید مطهری اشاره کرد و ادامه داد: شهید مطهری وقتی متوجه شد که یکی از اساتید کمونیست در دانشگاه تهران تدریس میکند، گفت برای وی در دانشگاه میتوان یک کرسی گذاشت تا نظراتش را بگوید، اما در چهاردیواری کلاس اقوا میکند و نباید تدریس داشته باشد.
وی با اشاره به زمانشناسی شهید مطهری گفت: وی در هر کجای کشور اتفاقی میافتاد، خودش را موظف میدانست تا به آن پاسخ بدهد و پاسخگو باشد. مثلاً کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» را زمانی نوشت که بحث مخالفت با زبان عربی بالا گرفته بود، یا کتاب «انسان و سرنوشت» در مواجهه با بحثهای حزب مؤتلفه نوشته شد؛ هر سخنش متناسب با نیازهای روز بود.
روحانی با اشاره به اینکه در آن زمان شهید مطهری احساس نیاز به زبان انگلیسی را درک کرده بود، افزود: باید رفت و زبان انگلیسی را آموخت تا بتوان اسلام درست را به غربیها معرفی کرد. شهید مطهری معتقد بود که مستشرقین دوگونهاند؛ عدهای مغرضند که حسابشان معلوم است و عدهای هم منصف هستند، اما آنهایی هم که منصف هستند نمیتوانند آنگونه که باید و شایسته است اسلام و فرهنگ اسلامی را انتقال دهند. به عنوان نمونه ادوارد براون، این مستشرق از این که در احوالپرسی از اصطلاح «دماغت چاق است»، استفاده میکنیم انتقاد کرده و گفته بینی بزرگ چه ربطی به احوال پرسی دارد در حالی که دماغ در اینجا به معنای مغز است و وقتی مغز انسان آسوده باشد یعنی تمام روح و روانش در آسودگی است و اصل احوالپرسی همین است.
منبع: تسنیم
ارسال نظر