بازی اصولگرایان با مشت بسته
درحال حاضر «فرمان» این مرکز برای اصولگرایان این است: «به فعالیت خود در جهت مقابله با روحانی ادامه دهید، اما هیچ گروه یا فرد مستقل نباید اعلام نامزدی کند!»
درحال حاضر «فرمان» این مرکز برای اصولگرایان این است: «به فعالیت خود در جهت مقابله با روحانی ادامه دهید، اما هیچ گروه یا فرد مستقل نباید اعلام نامزدی کند!»میرسیلم به عنوان کاندیدای موتلفه، تنها یک روز در صدر اخبار دوام آورد به این دلیل که «ستاد فرماندهی متحد» میخواهد با اجرای سیاست «بازی با مشت بسته» کاندیدای خودش را به کل جریان محافظهکار «تحمیل» کند. تا روز انتخابات، تنها پنج ماه فاصله باقی است. درشرایطی که بسیاری از اصلاح طلبان بدون هیچ پیششرطی قصد حمایت از روحانی را دارند، از اردوگاه اصولگرایان تنها سکوت است که بر میخیزد.
این سکوت بیدلیلی نیست. پایههای این سکوت بر استراتژی «بازی با مشت بسته» استوار است که از سوی «ستادفرماندهی متحد» به اجرا در میآید. استراتژی «بازی با مشت بسته» یعنی اصولگرایان تا حد امکان دست خود را برای رقیب باز نکنند. از همین روست که میبینیم تابه حال هیچ نامزدی به طور جدی از درون آنها اعلام موجودیت نکرده است.
حتی وقتی تشکل با سابقهای مانند موتلفه کاندیدای خود را علنی معرفی میکند، بلافاصله با پیغامهایی روبهرو میشود که خبر خود را پس بگیرند! سایر گروهها نیز در همین وضع به سر میبرند. نه پایداری کاندیدای خود را معرفی کرده است و نه ایثارگران که بر روی نادران به توافق و اجماع رسیدهاند.
سیاست «بازی با مشت بسته» را اولین بار رضا سراج بر ملا کرد. او در کانال تلگرامی خود نوشت: «به متغیر و نامشخص بودن رقیب روحانی در انتخابات 96 و آثار آن نیز باید توجه داشت. به نظر میرسد بازی مشت بسته جریان انقلابی و عدم ایجاد دوقطبی، غربگراها را دچار سرگیجه کرده است».
این فرد که از او در رسانههای اصولگرا با عنوان کارشناس مسائل استراتژیک نام برده می شود، البته یک تحلیل غلط دیگر را با عنوان «وضعیت اره در گلو» ارائه میکند. به اعتقاد او مشخص نبودن کاندیدای اصولگرایان موجب میشود تا اصلاحطلبان در وضعیت بلاتکلیف (اره در گلو) باقی بمانند.
این فرد مینویسد: «اکنون جریان غربگرا نمیداند که پای روحانی بماند و هزینه ناکارآمدی وضع موجود شود یا با روحانی فاصله گذاری کرده و از وی عبور نماید. عدم توانایی محاسبه هزینه و فایده دوحالت مذکور، جریان غربگرایی را در وضعیت «اره درگلو» قرار داده است».
مرکز فرماندهی نواصولگرایان
اما ستاد فرماندهی کجاست و چه کسانی سیاست بازی با مشت بسته را هدایت و دنبال میکنند؟ اهداف این استراتژی چیست؟ صفار هرندی اولین کسی بود که بخشهای مهمی از این استراتژی را فاش کرد که در هیاهوی خبرها از نظر دور ماند. او تبعیت از ستادفرماندهی متحد را اینگونه بیان میکند: «سال 92 بعضی احساس تکلیف کردند و وارد عرصه انتخابات شدند اما در انتخابات سال 96 باید اصولگرایان با یکدیگر وحدت پیدا کنند.
گفتمان وحدت غالب شده و مطالبه خروج یک نفر از جبهه متحد اصولگرایی در انتخابات 96 وجود دارد. این ایده در حال تحقق است، این جبهه باعث میشود هر کسی برای اعلام نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری در سال آینده اقدام نکند و همه با تبعیت از مرکزیت فرماندهی متحد اصولگرایی کشور فرمان بگیرند»
اتاق فرمان چه می گوید؟
درحال حاضر «فرمان» این مرکز برای اصولگرایان این است: «به فعالیت خود در جهت مقابله با روحانی ادامه دهید، اما هیچ گروه یا فرد مستقل نباید اعلام نامزدی کند!» به دنبال این فرمان است که میبینیم حتی سعید جلیلی که بیشتر سفرهای استانی و انتخاباتی را دارد، از کاندیداتوری حرفی نمیزند یا مهرداد بذرپاش که خبرهایی از احتمال کاندیداتوری او شنیده میشود، سکوت کرده است.
سیاست بازی با مشت بسته دو هدف عمده را دنبال میکند. اول؛ فرصت حداکثری به ستادفرماندهی میدهد تا بتوانند سایر کاندیداها را در پشت درهای بسته وادار کنند به نفع کاندیدای «واحد» کنار بروند. دوم؛ کاندیدای واحد ستادفرماندهی، در نزدیکترین زمان به انتخابات معرفی می شود تا رسانهها فرصت کافی پیدا نکنند و نسبت به او انتقاد کنند.
داود حشمتی - قانون
ارسال نظر