چرا قادر به گفت و گو درون نظام خود نیستیم؟
کما اینکه جای این سؤال وجود دارد که اگر چنین بحثهایی برای مردم آب و نان نمیشود و از دید برخی اهمیتی ندارد، چرا جلوی آن را میگیرند؟
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم بهروز نعمتی/ سخنگوی هیأت رئیسه مجلس نوشت:اعتراض نمایندگان به لغو سخنرانی نایب رئیس مجلس در مشهد برخلاف آنچه گروهها و چهرههای هوادار این اقدام میگویند، موضوعی بسیار حیاتی و مهم است که باید با قاطعیت دنبال شود. این موضوع را میتوان از چند منظر به صورت اجمالی بررسی کرد. اولین منظر آن بحث جایگاه و شأنیت قوه مقننه است. قوهای که قرار است صدای ملت و بازتاب دهنده خواستها و مطالبات آنها باشد پس قطعاً با این تعریف بستن دهان نمایندگان معنایی جز بستن دهان مردم ندارد. اما فراتر از این بحثهای دیگری هم وجود دارد. از جمله اینکه آیا برای قوای دیگر هم این گونه است؟ حتی مشهودتر از این اگر سخنرانی آقای مطهری در مقام نایب رئیس مجلس دهم نیاز به مجوز دارد، چرا تا همین چند ماه پیش سخنرانی آقایان ابوترابیفرد و باهنر در مقام نواب رئیس مجلس نهم نیاز به چنین اقداماتی نداشت؟ پاسخ به این سؤالات چیزی جز مجموعهای از اقدامات متناقض را آشکار نمیکند. چرا که به نظر میرسد نزدیکی تفکرات و گرایشهای آقایان ابوترابیفرد و باهنر به برخی جریانها آنها را بینیاز از دریافت مجوز میکرده و اکنون این وضعیت برای کسی چون آقای مطهری وجود ندارد. حال آنکه همه اینها در مقام نایب رئیس مجلس باید از شرایط قانونی مساوی برخوردار باشند.
این نوع برخورد دوگانه با دو مجلس که گرایشهای متفاوتی دارند، این گمانه را به وجود میآورد که اجرای قانون فدای دیدگاههای سیاسی شده است. وضعیتی که میتواند نهاد مجلس را به عنوان رکن اصلی نظارت و قانونگذاری کشور از شأنیت خود خارج کند و درست در همینجاست که لزوم حمایت تمام قد نمایندگان از آقای مطهری روشن میشود. فارغ از این اگر موضوع سخنرانی آقای مطهری را در مقام یک شهروند و نه یک نماینده مجلس هم بررسی کنیم، باز هم لزوم واکنش مجلس به آن حس میشود. اینکه تمام مراحل انجام این سخنرانی طبق قانون و توسط مرجع قانونی یعنی شورای تأمین انجام شده و سپس در یک دستور یک طرفه تمام این مراحل و اقدامات قانونی نادیده گرفته میشود، خطر بزرگی برای حاکمیت قانون در کشور ما است. خصوصاً اینکه این حاکمیت توسط نهادی از درون نظام مورد خدشه قرار میگیرد. پیامد مشخص تکرار چنین دست اقداماتی تنها و تنها اعتمادزدایی بیشتر از شهروندان در قبال قانون است.
ما در شرایطی که خود ناقض قانون باشیم چگونه میتوانیم از جامعه توقع احترام به آن را داشته باشیم؟ نکته بعدی اما رسمیت دادن به گفتوگو و ابراز عقیده در کشور است. ما در نظامی زندگی میکنیم که زمانی شهید دکتر بهشتی به عنوان یکی از پایهگذاران آن با فردی چون کیانوری که به هیچ عنوان انقلاب ما را قبول نداشت به مناظره مینشست و استدلال میکرد؟ امروز آیا اتفاق خاصی افتاده که حتی قادر به گفتوگو در درون نظام خود نیز نیستیم؟
آیا آقای مطهری را فردی خارج از نظام میدانیم؟ تنگ کردن دایره گفتوگو و نقد وقتی به حد نایب رئیس مجلس رسیده است به معنای زنگ خطری برای ماست که باید آن را جدی بگیریم. اما در میان همه بحثها برخی معتقدند که توجه به این مسائل برای مردم «نان و آب» نمیشود و ربطی هم به سفره آنها ندارد. اتفاقاً از منظر اقتصادی هم این دست مسائل مستقیماً به سفره و نان مردم مربوط است. سفرهای که در اثر فسادها و سوء مدیریتهای بزرگ کوچک و کوچکتر شده و اگر صدای نقد و اعتراضی در قبال آن وجود داشت و مسیر افشای آن آزادانه باز بود، امروز ما با وضعیتی متفاوت مواجه بودیم.
کما اینکه جای این سؤال وجود دارد که اگر چنین بحثهایی برای مردم آب و نان نمیشود و از دید برخی اهمیتی ندارد، چرا جلوی آن را میگیرند؟ البته دلیل روشن است؛ آن هم اینکه این دست بحثها، ابراز عقیدهها، نقدها و اعتراضها اتفاقاً با نان و آب عدهای پیوندی سخت دارد که از طرح آن بیمناک هستند. شکست خوردگانی بیرون رفته از قدرت که میپندارند با بستن فضا ، نان و آب دیروزشان دوباره زنده میشود.
ارسال نظر