بررسی نفوذ موسیقی بر رفتار انسانها
نوروترانسمیترها فضایی موجود بین سلولهای مغزی است. هر نوع موسیقی، ریتم و وزنی، یک کانون از مغز را تحریک و نوروترانسمیتری را تحریک، فعال و وادار به ترشح می کند. بعضی مواقع موسیقیها، سرتونرژیک و آرامبخش هستند و گاهی هم دوپامینرژیک که هیجانی و برانگیختگی را در پی دارند
«پیر منم جوان منم تیر منم کمان منم / یار مگو که من منم، من نه منم، نه من منم / گر تو توئی و من منم، من نه منم، نه من منم / عاشق زار او منم، بی دل و یار او منم / یار و نگار او منم، غنچه و خار او منم / لاله عذار او منم، چاره کار او منم / بر سر دار او منم، من نه منم، نه من منم / باغ شدم ز ورد او، داغ شدم ز پیش او / لاف زدم ز جام او، گام زدم ز گام او / عشق چه گفت نام او، من نه منم، نه من منم / دولت شید او منم، باز سپید او منم / راه امید او منم، من نه منم، نه من منم / گفت برو تو شمس حق، هیچ مگو ز آن و این / تا شودت گمان یقین، من نه منم، نه من منم»هزار هزار بار میتوان این اشعار آهنگین را خواند و به جای خستگی از آن لذت برد. گویش مولانا آهنگی در خود دارد که دل هر خوانندهای را میرباید. در اشعار مولانا و دیگر شاعران شهیر ایرانی موسیقی خاصی خفته که در خوانش بدون آلات موسیقی، ناخودآگاه لحن خواننده ریتم میگیرد. همه دنیا هم به احترام اشعار ناب ایرانی میایستند و تمام قدرتهای جهان با تمام ادعایی که دارند در سازمان ملل با کلامی از سعدی به زانو در میآیند.
متاسفانه در مقابل این اشعار زیبا، هستند شعرهایی که ناله و نفرین ذهن خواننده خود را به سمت و سوی افسردگی و بیاعتنایی میکشاند. «الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش / بیای ببینی که همه حلقه زدن دور و ورش ...» این آهنگی بود که محسن چاووشی را مشهور کرد. آهنگی که نامش را نفرین گذاشت. آن روزها چاووشی جنس صدایش را پیدا نکرده بود و نفرین را با صدای خاصی خواند که بعضی نفرین را به خواننده لسآنجلسی نسبت دادند و بعضی دیگر به مجتبی کبیری. جدال کبیری و چاووشی هم از همان زمان شروع شد. چاووشی در «نفرینش» آنقدر ناله و نفرین کرد که بعدها از خواندنش پشیمان شد. اما این آهنگ شروع جریان تولید آهنگهای دیگر با تم نفرین و خیانت شد. جریانی که هنوز هم در موسیقی جوان ایران طی طریق میکند.
موسیقی به آلات و ادوات آن نیست. صدای جریان آب بر جوی، خش خش شکسته شدن تن برگهای پاییزی زیر پای عابران، چهچه بلبل، آواز گنجشک، پیچیدن دست باد در موهای درختان و... هر کدام لطافتی دارند که گوش هر شنوندهای را مینوازد. دانشیار دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه کاشان هم بر این عقیده است. او با اشاره به این که موسیقی یک اصطلاح کلی است، به «آفتاب یزد» میگوید: «با نگاه به طبیعت، زندگی، فضا و...
متوجه میشوید، آهنگی دارند و نظم و هارمونی، اما وقتی میگوییم موسیقی، اکثرا یاد سبک غربی یا عروسی میافتند، که گاهی هم مبتذل هستند. به نظر من موسیقی طیفی است که انواع و اقسام دارد. اما قدر مسلم؛ زندگی بدون موسیقی امکان ندارد و بدون آن هرج و مرج خواهد شد. بنابراین گاهی از موسیقی در تهییج و برانگیختن رفتار انسانها استفاده شده است. برای مثال در تحریک سربازهای جنگ، عزاداری، شادی و... از موسیقیهای خاص مناسبتی استفاده میشود.»
به گفته دکتر عبدالله امیدی، بعضی از موسیقیها به دلیل تاثیری که بر نواحی خاص مغز دارد، با اثرات نوروسایکولوژی (روانی – عصبی) تحریکاتی ایجاد میکنند که منجر به وجود آمدن حالتهای هیجانی به ویژه خوشحالی میشوند. برعکس آن هم وجود دارد و بعضی از موسیقیها میتوانند حالت افسردگی یا تخدیری (مثل موادمخدر) داشته باشند. موسیقی از طریق گوش وارد مغز شده و در آنجا پردازش میشود. موسیقی وارد شده براساس این که کدام قسمت از مغز را تحریک کند، درست مثل هر دارو و صدای دیگری حالتهای روانی را در افراد به وجود میآورند. اثرات موسیقی خیلی مواقع با اثر دارو برابری میکند.
**موسیقیهای تخدیری
عده زیادی بر این باورند که یک آهنگ میتواند یادآور خاطرات دورهای از زندگی انسان باشد. برای هر کسی هم پیش آمده که با شنیدن یک آهنگ بخشی از روزگار سپری شدهاش روی پرده نقرهای ذهنش نقش ببندد و با این اکران چندباره، شادی، ناراحتی و هیجان وجود شنونده را پر کند.
دکتر امیدی اما نگاه متفاوتی نسبت به این مقوله داشته و از دریچه علمی به تشریح آن میپردازد. او با اشاره به این که موسیقی هستههایی در مغز را تحریک میکند که باعث تحریک نوروترانسمیترها میشود، میافزاید: «نوروترانسمیترها فضایی موجود بین سلولهای مغزی است. هر نوع موسیقی، ریتم و وزنی، یک کانون از مغز را تحریک و نوروترانسمیتری را تحریک، فعال و وادار به ترشح میکند. بعضی مواقع موسیقیها، سرتونرژیک و آرامبخش هستند و گاهی هم دوپامینرژیک که هیجانی و برانگیختگی را در پی دارند.»
برخی ریتم تند آهنگهای جاز و راک و استفاده اکثر خوانندگان (غربی) این سبکها از موادمخدر را مسبب تاثیر تخدیری و تخریبی بر ذهن طرفداران این سبکها میدانند. برخی دیگر هم معتقدند که آمار خودکشی در طرفداران جاز و راک زیاد است. دکتر امیدی این گمانهزنیها را رد کرده و میگوید: «این تبلیغات سوء است ولی در این که اکثر اوقات انحرافاتی در این موسیقیها به وجود میآید، شکی نیست. با مثالی این مسئله را شرح میدهم. حشیش بر لیمیک سیستم (مرکزی در هیپوتالاموس مغز) تاثیر میگذارد و لیمیک سیستم جایی است که فرد تجربیات معنوی پیدا میکند. قوم اسماعیلیه که به قوم حشاشیون معروف بودند، در محافل خود از حشیش استفاده میکردند تا فرد به اوج برسد. با وجود چنین فرقههای منحرفی که معنویت را با موادمخدر و مواد روانگردان به دست میآورند، نمیتوانیم
بگوییم همه کسانی که تجربیات معنوی دارند حشیش مصرف میکنند. ممکن است در برخی محافل موسیقی از موادمخدر، مواد روانگردان و... استفاده شود اما به این معنی نیست که یک سبک موسیقی ایراد دارد، بلکه نشانگر انحراف در برخی جریانات است.»
**چشمان شعرهایم آهنگ تو را مینوازند
انگار عشق هم این روزها دستکاری شده.
در گذشته خواست، خواسته معشوق بود و بس. این سوختن و ساختن عاشق بود که لیلی و مجنون، رامق و عذرا، شیرین و فرهاد، بیژن و منیژه، ویس و رامین و... را با شکوهی وصفناپذیر، سالیان سال ماندگار کرد.
شعر هم در مغز تفسیر میشود. این را دکتر امیدی گفته و ادامه میدهد: «شعر یک کلام و نثری آهنگین است. وقتی کلمه و جملهای ریتمیک میشود تبدیل به شعر شده، جذابیت بیشتری پیدا میکند. قاریان مشهور مانند عبدالباسط، غلوش و... کلمات روحانی قرآن را در دستگاه موسیقی خوانده و ریتم و آهنگ خاصی به آن میدهند.»
این دانشیار دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه کاشان میافزاید: «اگر با دقت به موزیک متن محمدرسولالله (ص) که در دستگاه حجاز نواخته شده گوش کنید، حالت تحریک جنگی توام با معنویت را حس میکنید. کسانی که اهل شعر هستند میدانند که شعرها براساس وزنهای خاصی سروده شده و هر وزنی میتواند اثر رفتاری خاصی ایجاد کند. وزنهای موجود در شعرهای شاهنامه حالتهای حماسی در فرد به وجود میآورند و اشعار حافظ حالت آرامشبخشی برای افراد دارد. شعرهای مولانا هم شنونده را به فکر وامیدارد. به نظر من شعر هم براساس یک موسیقی است و همان تاثیرات را بر مغز دارد.»
وی موسیقی امروز کشورمان را مرور کرده و میگوید: «جریانات متفاوتی در موسیقی ایران وجود دارد. موسیقی سنتی راه خود را طی کرده و پیش میرود. اما سبکهای دیگر موسیقی مانند جاز، پاپ و راک جریان خود را به درستی طی نمیکنند و با جریانات سیاسی، اجتماعی، اعتراضات اقتصادی و اجتماعی، جریان به اصطلاح روشنفکری (مثل فمینیستی) و... آمیخته شدهاند. این سبکها از موسیقی ناب دور شده و با بسیاری از سرخوردگیهای قشر جوان ترکیب و حتی
مسائل غریزی همچون خشم، پرخاشگری و... هم به این نوع موسیقیها وارد شده است. این آمیختگیها به موسیقی آسیب زده و خیلی از مواقع شنونده با گوش دادن به این موسیقی احساس میکند با یک آسیب اجتماعی روبرو شده نه یک اثر موسیقی. به عنوان مثال طرفداران آقای «ت» آدمهای خاصی هستند و به نظر میرسد از جامعه نرمال و طبیعی نیستند و انگار باید موسیقیهای این فرد را گوش کنند. فارغ از این که این موسیقی هست یا نه.»
دکتر امیدی با نشانه گرفتن سواد موسیقی مردم، میافزاید: «خیلی وقتها با موسیقی برخورد قهرآمیز داشتیم و قانون همه یا هیچ را در نظر گرفتیم. بحث انکاری که در مورد موسیقی داریم باعث شده که آدمها درست و منطقی جذب آن نشوند. حتی رسانه هم برای ارتقای سواد موسیقی در جامعه تلاشی نکرده است. موسیقی در خلقت انسان وجود دارد و آدمها با داشتن سواد موسیقایی میتوانند از اثرات مثبت آن در زندگی استفاده کنند. به عنوان مثال شنیدن موسیقی هیجانی، دوپامین افزایش پیدا کرده و سبب برانگیختگی سیستم عصبی و هیجانی میشود. بنابراین در حالت رانندگی نباید از موسیقی هیجانی استفاده کرد زیرا سرعت و میزان خطا را افزایش میدهد. کاهش سواد و آگاهی موسیقی باعث میشود جریانات انحرافی در موسیقی شکل بگیرند.» با ارتقای سواد موسیقی، افراد میدانند نباید آهنگهای غمگین گوش دهند و در پی آن افسردگی کاهش و امید به زندگی افزایش خواهد یافت.
نوروترانسمیترها فضایی موجود بین سلولهای مغزی است. هر نوع موسیقی، ریتم و وزنی، یک کانون از مغز را تحریک و نوروترانسمیتری را تحریک، فعال و وادار به ترشح می کند. بعضی مواقع موسیقیها، سرتونرژیک و آرامبخش هستند و گاهی هم دوپامینرژیک که هیجانی و برانگیختگی را در پی دارند
شعر یک کلام و نثری آهنگین است. وقتی کلمه و جملهای ریتمیک میشود تبدیل به شعر شده، جذابیت بیشتری پیدا می کند. قاریان مشهور مانند عبدالباسط، غلوش و... کلمات روحانی قرآن را در دستگاه موسیقی خوانده و ریتم و آهنگ خاصی به آن میدهند.
منبع: آفتاب یزد
ارسال نظر