"پرز"مرد ايجاد رويههاي ضدبشري در خاورميانه بود
بهاینترتيب، هرچند امضاي پيمان صلح اسلو موجب شد جايزه صلح نوبل ۱۹۹۴ بهطور مشترک به ياسر عرفات، اسحاق رابين و شيمون پرز تعلق بگيرد اما درواقع اين پيمان، نخستين مهره از دومينوي «صلح استيلاطلب» اسرائيل بود که به مجموعهاي از تلاشهاي اين رژيم غاصب براي کسب مشروعيت و مظلومنمايي و ممانعت از حل مسائل اساسي با فلسطين شکل داد.
وقایع اتقافیه در یادداشتی به قلم دکتر محمدمهدي مظاهري، استاد دانشگاه نوشت: شيمون پرز، رئيسجمهوری و دو دوره نخستوزير اسرائيل، درحالي هفته گذشته در ۹۳ سالگي درگذشت که نام او با دو حادثه بزرگ در تاريخ فلسطين و خاورميانه پيوند خورده است؛ «صلح اسلو» و «موشکباران اردوگاه قانا در جنوب لبنان» که در آن صدها فلسطينيای که در اين اردوگاه سازمان ملل متحد حضور داشتند، و کشته شدند. باراک اوباما، رئيسجمهوری آمريکا، و همتايان فرانسوي و آلماني او، همچنين پرنس چارلز، وليعهد انگليس، و محمود عباس، رئيس تشکيلات خودگردان فلسطيني، ازجمله سران خارجي بودند که پرز را به دليل تلاشهايش براي برقراري صلح در خاورميانه شايسته تمجيد ميدانستند و روز جمعه براي شرکت در مراسم تدفين او، به سرزمينهاي اشغالي سفر کردند. حال به نظر ميرسد با بستهشدن پرونده حيات پرز، ميتوان نگاهي دقيقتر به عملکرد او و رويههاي ماندگاري که در سياست و رويکرد رژيم صهيونيستي ايجاد کرد، بيندازيم. در درجه نخست، نام شيمون پرز با صلح اسلو گره خورده است؛ نخستين موافقتنامه رودرروي حکومت اسرائيل و سازمان آزادیبخش فلسطين (ساف) که در سال ۱۹۹۳ به امضاي دو طرف رسيد و براساس آن، ساف، دولت اسرائيل را به رسميت شناخت و به کار بردن خشونت را محکوم کرد و اسرائيل نيز در اين پيمان، ساف را بهعنوان نماينده قانوني مردم فلسطين به رسميت شناخت و ياسر عرفات اجازه يافت به فلسطين بازگردد. قرار بر اين بود که پيمان اسلو فقط براي يک دوره پنجساله اعتبار داشته باشد و سپس جاي خود را به يک توافق دائمي بدهد. مسائلي همچون وضعيت بيتالمقدس، آوارگان فلسطيني، شهرکهاي اسرائيلي، مسائل امنيتي و تعيين مرزها بايد در توافق دائمي حلوفصل ميشدند.
با وجوداين، ژستهاي صلحطلبانه، ماهيت تجاوزکار و استيلاطلب اسرائيل مانع حلوفصل دائمي اختلافها شده و مانند هميشه طرف فلسطيني به کارشکني متهم شد؛ درواقع صلح اسلو، صلحي بود میان دو قدرت بياندازه نابرابر که محتواي آن فقط قدرت را به نمايش ميگذاشت تا عدالت را؛ الگويي که در ساير مذاکرات ترتيب دادهشده از سال 1993 تا به حال، بين دو طرف نيز تکرار شده و همواره قدرت اسرائيل بر حق طرف فلسطيني غلبه کرده و حلوفصل همه مسائل کليدي به دلیل پافشاري اسرائيل، به آينده موکول شده است. براساس اين الگو که پايههاي آن در دوران پرز بنا گذاشته شد، در همه نشستهاي صلح، اسرائيل البته با پشتوانه حمايتهاي بينالمللي، درباره آنچه بايد انجام شود، تصميمگيرنده اصلي بوده و از موضع قدرت برتر با طرف فلسطيني برخورد کرده است.
نتيجه اين الگو در مناسبات بين دو طرف، بينتيجهماندن مذاکرات و حلنشدن مشکل آوارگان، شهرکسازي و بازگرداندن سرزمينهاي اشغالي به فلسطين بوده است؛ بنابراين درحاليکه مردم فلسطين، خواهان حل اين مسائل هستند، منافع و الگوي مدنظر اسرائيل، شرکت در مذاکرات صلح و حتي پيشقدمشدن در آنها (همانگونه که در سخنراني امسال بنيامين نتانياهو در سازمان ملل هم گفته شد) براي گرفتن ژست صلحطلبانه و درنهايت نيمهکارهرهاکردن آنها براي حفظ وضع موجود و متهمکردن طرف فلسطيني به تمايلنداشتن به صلح است.
بهاینترتيب، هرچند امضاي پيمان صلح اسلو موجب شد جايزه صلح نوبل ۱۹۹۴ بهطور مشترک به ياسر عرفات، اسحاق رابين و شيمون پرز تعلق بگيرد اما درواقع اين پيمان، نخستين مهره از دومينوي «صلح استيلاطلب» اسرائيل بود که به مجموعهاي از تلاشهاي اين رژيم غاصب براي کسب مشروعيت و مظلومنمايي و ممانعت از حل مسائل اساسي با فلسطين شکل داد.
موشکباران اردوگاه قانا در جنوب لبنان در سال ۱۹۹۶ که در زمان نخستوزيري شيمون پرز روي داد، از ديگر اقدامات او بود که رويهاي دردناک را در اين سرزمينهاي اشغالي ايجاد کرد؛ توسل به هر ابزار و روش غيرانساني براي رسيدن به اهداف، آن هم بدون ترس از محاکمه. کشتار اول قانا، بخشي از عمليات بزرگي به نام «عمليات خوشههاي خشم» بود که ۱۵۹ شهر و روستا را هدف قرار داد. در اين عمليات، ۲۵۰ لبناني ازجمله ۱۱۰ نفر فقط در قانا به شهادت رسيدند. هرچند گزارش سازمان ملل متحد بعد از کشتار قانا، بر مسئوليت دولت شيمون پرز و ارتش او در اين کشتار عمدي، تأکيد کرد اما به دليل لابيهاي گسترده اسرائيل و حمايتهاي بيشائبه آمريکا از اين رژيم اشغالگر، مقامهای اسرائيلي در هيچ دادگاهي محکوم نشدند و اين امر حاوي اين پيام براي آنها بود که با حمايتهاي آمريکا دستشان براي انجام هر جنايتي باز است. بهاینترتيب، کشتار دوم قانا (2006) و نيز جنايتهای جنگي و ضدبشري مکرر اسرائيل در جنگهاي سالهای 2008 و 2014 در نوار غزه، درواقع ادامه همان رويه گستاخانهاي هستند که شيمون پرز در رژيم صهيونيستي ايجاد کرد و اين امر بهخوبي نشان ميدهد برخلاف آنچه مقامهای غربي تبليغ ميکنند، شيمون پرز «مرد صلح» نبود. پرز، مرد قراردادهاي نابرابر و ناعادلانه، مرد جنگهاي غيرانساني و مرد ايجاد رويههاي ضدبشري در خاورميانه بود.
ارسال نظر