دلیل هزینه های زیاد توسعه در ایران چیست؟
اکنون نیز اگر توجه کنیم بهخوبی مشخص است که همچنان برخی از نیروها و گروههای سیاسی با همان بیتوجهی به منافع ملی به میدان وارد میشوند و به نقد وضع موجود و ارائه راهبردها و راهکارها برای برونرفت از بنبستهای موجود میپردازند.
وقایع اتفاقیه در یادداشتی به قلم دکتر نادر هوشمندیار، استاد دانشگاه نوشت:این روزها در محافل دانشگاهی در بین استادان دانشگاه و دانشجویان این بحث زیاد مطرح میشود که بزرگترین مشکل در ایران چیست یا چگونه میتوان ریشه ناملایمات را در ایران جستوجو کرد تا راهی برای غلبه بر بیماریهای موجود اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی بیابیم. بهطورطبیعی هرکس پاسخی برای چنین پرسشی دارد و در نهایت بهطور میانگین، پاسخها به این سمت میروند که باید فساد را کور یا از نیروهای شایسته در مشاغل مهم استفاده کرد و گروههای سیاسی باید از زیادهخواهیهای خود دستبردارند.
به نظر نگارنده، همه این پاسخها میتواند درست باشد، اما بدونشک یک اتفاق بزرگ یا به تعبیری دیگر کمبود یک پارادایم بزرگ و تاریخی در بین همه این پاسخها دیده نمیشود یا کسی به آن توجهی ندارد و آن هم چیزی نیست جز اینکه در شرایط امروز بهنظر میرسد آنطور که باید، دغدغه منافع ملی و توجه به توسعه ملی و اهمیتدادن به زندگی نسلهای آینده در میان گروههای سیاسی و فعالان اجتماعی وجود ندارد.
این مسئله بزرگترین رنج و کمبود ما در فعل و انفعالات امروز محسوب میشود که میتوان با جدیت، نبود این دغدغه بزرگ را احساس کرد. توسعه در ایران اکنون بدون تعارف بدترین شرایط خود را در چند دهه گذشته تجربه میکند اما اینکه چرا توسعه در ایران به این وضع گرفتار شده است، پاسخ روشنی دارد و آن هم چیزی نیست جز اینکه مدیران و مسئولان اجرای فرامین توسعه، در چند سال گذشته با انتخاب رفتار و مسلکی خاص یا دقیقا بهخاطر نداشتن کارآمدی مطلوب، چنین سرنوشتی را برای توسعه کشور به وجود آوردهاند. خیلیها بر این باورهستند که این مدیران و برنامهریزان کلان توسعه از سر ناکارامدی یا کار نابلدی چنین وضعی را رقم زدند اما به نظر نگارنده، نباید شک کرد که قبل از هر دلیلی در تحلیل کارکرد مدیران اجرائی ایران در چند سال گذشته، باید این مسئله را باور کرد که فقدان دغدغه توسعه ملی یا فقدان توجه مطلوب به منافع ملی باعث شکل گرفتن کارکردهای نامناسب شده که نتیجهای نیز جز سقوط شاخصهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نداشته است.
اکنون نیز اگر توجه کنیم بهخوبی مشخص است که همچنان برخی از نیروها و گروههای سیاسی با همان بیتوجهی به منافع ملی به میدان وارد میشوند و به نقد وضع موجود و ارائه راهبردها و راهکارها برای برونرفت از بنبستهای موجود میپردازند. بهعبارتی همچنان همه نسخههایی که ازسوی گروههای مختلف برای بهبود توسعه در ایران ارائه میشود فقط از این ایده به شکل جدی در بطن خود دفاع کردهاند که هیچکس جز آنها نمیتواند سکان را در اختیار بگیرد و توسعه کشور را به سرمنزل مقصود برساند. این وضع آنقدر جدی است و آنقدر جدیتر تبدیل به یک مرامنامه شده است که حتی نیروها و طرفداران دولتهای نهم و دهم نیز که از سال 84 تا 92 نامناسبترین عملکرد تاریخ را در حفظ توان توسعه ایرانی داشتهاند، امروز مدعی هستند که فقط ما میتوانیم کشور را از بلای توسعه نجات دهیم و فراموش کردهاند که هرچه مصیبت در کارامدی توسعه کشور به وجود آمده ناشی از تلاش و رفتار آنها بوده است. بهطور قطع، امروز اگر واقعا این تمایل در ایران وجود دارد که ناهمواریها برداشته شود و کشور بتواند به اهداف بلند و چشماندازهای بزرگ دست یابد، همه باید شور موجود در دستیابی به رانت را به شعوری بزرگ در درک منافع ملی تبدیل کنند. اینکه ما به هر قیمتی تلاش کنیم یک دولت را بعد از آنکه ویرانهای بزرگ هم به ارث برده است به هر قیمتی به زیر بکشیم تا خود بر جای آن تکیه بزنیم نهتنها هیچ نسبتی با منافع ملی ندارد، بلکه این رفتار باعث میشود هزینههای زیادی نیز نصیب توسعه ایران شود. تکیهداشتن بر منافع ملی، معنایش این است که هر کس تلاش کند بهجای آنکه سنگ در راه باشد، ناهمواریهای موجود را بردارد. این رفتار، بهترین راه برای کسب میز و صندلیهای مدیریتی نیز محسوب میشود؛ یعنی به سمتی برویم که مردم به حسننیت کنشگران سیاسی پی ببرند و با کمال میل، مسیر آنها را برای نشستن روی صندلیهای بزرگ مدیریتهای اجرائی هموار کنند. غیر از این باشد چیزی درست نمیشود و وضع به همین شکل جلو میرود تا نقطهای که شاید دیگر همهچیز برای نجات توسعه دیر شده باشد.
ارسال نظر