در صداوسیما همچنان در بر همان پاشنه میچرخد
این در حالی است که در گذشته مواردی مشابه در کشور رخ داده و افرادی به خاطر تسویهحسابهای فردی، سوءظن یا روانپریشی دست به قتل دستهجمعی یا سریالی زدهاند.
جهان صنعت در یادداشتی به قلم نادر کریمی جونی نوشت: حادثه مونیخ از جهات گوناگون با حوادث خونینی که این روزها در اروپا، آسیا و خاورمیانه اتفاق میافتد، تفاوت دارد. در آن حادثه یک نوجوان ایرانی- آلمانی دارای گرایشهای نژادپرستانه و روانپریش نقشه قتل کور گروهی از مردم را تمرین کرده و به مورد اجرا گذاشته است. به لحاظ اجتماعی چنین افرادی در همه جای جهان و با هر گرایش اجتماعی یا اعتقادی میتوانند وجود داشته باشند و این حوادث به لحاظ امنیتی و تامینی معنیدار نیست.در انعکاس چنین اخباری رسانهها سعی میکنند واقعه را همانطور که هست، بیان کنند و بدون پوشاندن یا سانسور اطلاعات هر آنچه مقامات امنیتی و پلیس در اختیارشان میگذارد را به اطلاع مخاطبان خود برسانند. در اینباره ملیت یا نژاد حملهکننده چندان مهم نیست و باعث تحلیل یا تفسیر نمیشود چراکه بیش از گرایشهای نژادی، ملیت و دین، این گرایشهای اجتماعی و باورهای معنوی است که مورد توجه کارشناسان، تحلیلگران و آسیبشناسان جامعه قرار میگیرد.
نمونه روشن در اینباره کشتار کودکان بیگناه در نروژ توسط فردی نروژی است که پس از اعلام نروژی بودن وی، هیچ تفسیری درباره ملیت نروژی یا جامعهستیزی جوانان یا نوجوانان منتشر نشد و توجه ناظران امنیتی و اجتماعی به گرایشهای اعتقادی او معطوف شد.
با این همه صداوسیمای جمهوری اسلامی در تمام بخشهای خبری رادیویی و تلویزیونی، ایرانی بودن قاتل شهروندان مونیخ را سانسور کرد و تنها از وی بهعنوان «نوجوان دوملیتی» یاد کرد. در بخشهای خبری شبکههای گوناگون رادیو، تلویزیون و حتی شبکه خبر که اصولا باید رفتاری حرفهای داشته باشند و بدون در نظر گرفتن ملاحظات غیرحرفهای اخبار را منتشر کنند، نه فقط ملیت ایرانی قاتل مونیخیها بیان نشد بلکه نام و فامیل وی هم انتشار نیافت. در تمام بخشهای خبری، گویندگان اخبار تنها هویت ایرانی قاتل نوجوان را فردی دوتابعیتی که گرایشهای نژادپرستانه دارد، ذکر میکردند و بلافاصله با توضیح درباره افزایش گرایشهای نژادپرستانه در اروپا، ذهن مخاطبان را به سوی نژادپرستی و گسترش این گرایش در غرب سوق میدادند. حتی خبرنگار صداوسیما در برلین که وقوع این حادثه را گزارش میکرد هم درباره ملیت ایرانی و نام او سکوت کرد.البته این رویه با رفتار گذشته صداوسیما تفاوت دارد. حتی هماکنون نیز وقتی رویدادی تروریستی در نقطهای از جهان رخ میدهد، صداوسیما هویت کامل و تابعیت او را منعکس میسازد که همین امر نشان میدهد سیاستگذاران صداوسیما فقط با ملیت ایرانی ضارب مشکل داشتهاند و نمیخواستند اقدامی جامعهستیزانه و خشن در کارنامه ایرانیان باشد.
این در حالی است که در گذشته مواردی مشابه در کشور رخ داده و افرادی به خاطر تسویهحسابهای فردی، سوءظن یا روانپریشی دست به قتل دستهجمعی یا سریالی زدهاند.
دقیقا روشن نیست که مدیران و سیاستگذاران صداوسیما با چه انگیزه یا هدف هویت و نام ایرانی را از معرفی قاتل شهروندان مونیخ حذف کردهاند. ممکن است این سیاستگذاران نمیخواستهاند نام ایرانی را لکهدار کنند و مسوولیت آنچه در مونیخ رخ داده است را به پای هویت ایرانی قرار دهند اما نتیجه بلافصل این سناریو، افزایش بیاعتمادی شهروندان ایرانی به رسانه ملی کشورشان است. چه وقتی چنین اخباری از سوی همه رسانههای جهان منعکس میشود، رسانه ملی ایران آن را سانسور میکند درواقع مدیران رسانه ملی میگویند برای شنیدن اینگونه اخبار به رسانههای دیگر مراجعه کنید چون ما آن را سانسور میکنیم.
البته پس از دیدگاههای متصلب سرافراز، رییس پیشین صداوسیما، انتظار آن بود که علیعسگری شیوهای عاقلانهتر برگزیند و راهبردهای واقعگرایانه در نظر بگیرد اما گمان میرود در صداوسیما همچنان در بر همان پاشنه میچرخد.
ارسال نظر