چرا اصولگرایان "حقوققها" را مورد هجمه قرار دادند؟
.این جریان به خوبی میداند که حقوقهای نجومی و نامتعارف مربوط به دولت یازدهم نیست و ترکیبی از ضعفهای آییننامهای و قانونی و البته سوءاستفاده و تخلف سابقهدار حاصل آن بوده است.
روزنامه ابتکار در سرمقاله خود به قلم رضا دهکی نوشت:هجمههای سیاستزده و روشهای تخریبی علیه جریان مقابل در دنیای سیاست موضوع جدیدی نیست. اگر در روزگاران دور، طرفین درگیر در سیاست، در مقابل یکدیگر با سربازانشان صفآرایی میکردند و به زبان نیزه و شمشیر و تیر و تفنگ و استراتژیهای جنگی به دنبال غلبه بر یکدیگر بودند – هر چند این شیوه امروز نیز ادامه دارد و البته مذموم شناخته میشود – این روزها به ویژه در فضاهای سیاسی دموکراتیک، جدال تفکرهای سیاسی بیشتر در عرصه گفتار و اخبار و استراتژیهای رسانهای شکل میگیرد.در واقع حتی نفوذ و قدرت سیاسی تنها عقبهای برای جنگ در میدان اخبار و رسانه است. در واقع در چنین فضایی، میزان موفقیت در تحت تاثیر گذاشتن افکار عمومی میتواند پیروزی یا شکست یک جریان سیاسی را رقم بزند و عرصههای روابط عمومی، تبلیغات و رسانه بازوهای اجرایی این کار هستند.
شاید بتوان دو نگاه عمده را در جدال رسانهای گروههای سیاسی تشخیص داد. سیاست رسانهای هر جریان سیاسی از یک سو بر بزرگنمایی، تشویق، تایید، مهم جلوه دادن و ارزشمند دانستن افکار، گفتار و رفتار جریان متبوع است و از سوی دیگر کمر به نادیده گرفتن، تخریب و تحقیر جهانبینی، نقلقولها و عملکرد جریان مقابل میپردازد. میزان درجه این دو شیوه در عمل، به میزان رعایت اخلاق رسانهای در میان تصمیمسازان هر جریان سیاسی بستگی دارد.
هر چند در میان هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا، درجههای مختلفی از این دو رویکرد دیده شده است، باید گفت که از نگاه عمومی «کیفیت» اجرای سیاستهای تبلیغی در جریان اصلاحطلب غالبا بهتر دانسته شدهاند. این موضوع به عنوان مثال در بهرهگیری مناسب از شبکههای اجتماعی در کسب رای برای لیست ائتلافی امید در انتخابات مجلس دهم شورای اسلامی دیده میشود.
در سوی مقابل، جریان اصولگرا غالبا ضعف خود در کیفیت را، با تزریق بودجههای کلان، تعدد رسانههای ثروتمند و تاکید بر استفاده از انتشار محتوای تهاجمی و تخریبی جبران میکرد. در واقع سیاست رسانهای جریان اصولگرا غالبا در هجمه و کوبیدن جریان رقیب به کمک شکل دادن به یک جریانسازی رسانهای در حجم وسیع رسانههای این جناح بوده است. در واقع این جریان بیش از کیفیت استراتژی، بیشتر بر توان و تعداد پیادهنظام رسانهای خود تاکید داشت. شاید به همین دلیل بود که با گسترش شبکههای اجتماعی و دسترسی گستردهتر جامعه به اخبار، نقش این برتری کمی در تقابل رسانهای کمرنگ شد.با این حال باید اذعان کرد که در ماههای گذشته در کنار نمود و بروز اشکال جدیدی از هجمهها علیه دولت و اصلاحطلبان حامی آن، شاهد روشهای پیچیده و فکر شده تبلیغاتی از سوی جریان اصولگرایی هستیم.
هنگامی که دولتیها در تشریح بحرانسازی منتقدان دولت یازدهم، از تشکیل «اتاق فکر» خبر دادند، شاید در این تعبیر بیشتر به «موضوع» هجمه و نه «استراتژی» هجمه اشاره داشتند. با این حال به نظر میرسد جریان اصولگرا در بازی رسانهای استراتژیهای جدیدی را نیز به میدان آورده است که حتی گاهی جریان رسانهای رقیب را نیز درگیر میکند. رفتار جریان رسانهای اصولگرا به ویژه در ماجرای فیشهای حقوقی این موضوع را نشان میدهد. به طور خاص در این جریان، اصولگرایان بیش از هر چیز بر موضوعی دست گذاشتهاند که بیش از ماجرایی جناحی، ماجرایی ملی است. این موضوع باعث میشود که بتوانند موج مورد علاقه خود را به رسانههای جریان رقیب هم بکشانند و آنها را وارد بازی کنند.این جریان به خوبی میداند که حقوقهای نجومی و نامتعارف مربوط به دولت یازدهم نیست و ترکیبی از ضعفهای آییننامهای و قانونی و البته سوءاستفاده و تخلف سابقهدار حاصل آن بوده است. در واقع در جریان فیشهای حقوقی خود جریان اصولگرا نیز درگیر است. به این ترتیب این سوال پیش میآید که اصولگرایان چرا این موضوع را محور هجمه قرار دادند؟ نکته اول این که در افکار عمومی همواره دولت مسئول دانسته میشود. این مسئول دانستن حتی مواردی که به دولت مربوط نیست را هم در بر میگیرد. در واقع در مسائلی مثل فیشهای حقوقی، گرد و غبار، دریاچه ارومیه و .... فارغ از این که چه منشایی داشتهاند، چه کسی در آنها مسئول بوده است و از چه زمانی اتفاق افتادهاند، انتظار میرود که دولت فعلی راهحلی پیدا کند و اگر نکند در این باره مسئول و متهم است. علم به این موضوع باعث میشود تاکید بر هر نقطه نامطلوب، بدون اشاره به مبدا ماجرا، به ابزاری برای هجمه علیه دولت تبدیل شود. آگاهی از این ویژگی در افکار عمومی اولین پایه هجمههای اخیر را تشکیل میدهد. نکته دیگر این که هر چند در این میان ممکن است برخی چهرههای جریان اصولگرا نیز طرف انتقاد قرار گیرند. استراتژی رسانهای اصولگرا در این زمینه پیچیدهتر است. جریان اصولگرا در این مدت از یک سو به انتشار اسناد غلطانداز از فیشهای حقوقی چهرههای اصولگرا روی آورد. از آن جا که نگاه عمومی شاید فرق فیش حقوقی با حکم کارگزینی را نداند، این جریان تلاش کرد احکام کارگزینی چهرههای منتسب به خود را به جای فیش حقوقی قالب کند؛ حال آن که عمده دریافتیهایی که یک فیش حقوقی را نجومی میکنند، پاداشهای فراتر از احکام حقوقی هستند. از سوی دیگر، این جریان به انتشار فیشهای حقوقی مجعول عجیب و سنگین از برخی چهرههای اصولگرا پرداخت. این موضوع به طور ویژه در انتشار فیش حقوقی «حسین شریعتمداری» دیده میشد. رقم بالای این فیش، از یک سو باعث میشود بعد از انتشار فیش حقوقی اصلی، ارقام واقعی دریافتی بسیار کم جلوه کنند و از سوی دیگر بستر اتهام به جریان رقیب را فراهم میآورند که با جعل فیش حقوقی به دنبال تخریب چهرههای اصولگرا بودهاند و به این شکل رفتاری مظلومنمایانه را بروز میدهند. هر چند این جریان با انتشار چندین رقم مختلف از حقوق این چهره اصولگرا نشان داد که هنوز تجربه کافی و همگرایی لازم برای انجام استراتژیهای پیچیده رسانهای را ندارد، اما میتواند باعث شود که فعالان رسانهای اصلاحطلب نیز در حرکتهای رسانهای و برای جلوگیری از افتادن به دام جریانسازی رقیب و بازی کردن در زمین آنها، چشمهای خود را بیشتر باز کنند. این موضوع به ویژه این روزها که ضعف تیم رسانهای دولت بیش از همیشه مورد انتقاد قرار میگیرد، جالب توجه است.
باید به طور ویژه به یک نکته دیگر هم اشاره کرد. هر چند جریان رسانهای اصولگرا غالبا شبکههای اجتماعی را حوزهای در تسخیر رقیب میداند و به همین دلیل غالبا در نقد و تخریب شبکههایی همچون تلگرام عمل میکند، اما به نظر میرسد در ماجرایی مثل فیشهای حقوقی بیشترین استفاده را از همین فضا برده است و هم به ارزش و هم به شیوه استفاده از شبکههای اجتماعی واقف شدهاند. در نهایت هر چند رقابت رسانهای در فضای حرفهایتر و استفاده از استراتژیهای پیچیدهتر رسانهای برای هر فعال حرفهای رسانه جذابتر و حتی رقابتی قابل احترام است، اما باید دانست که چنین رقابتی راهی پرخطر نیز خواهد بود؛ چرا که تاثیر اجتماعی بیشتر و گستردهتری را بر جای میگذارد که گاهی موج آن میتواند حتی علیه خود جریان سیاسی متبوع فعالان عمل کند.
ارسال نظر