به بهانه بیماری سرطان حسین محب اهری!
.حسین محب اهری همان بازیگری که سال های سال با او خاطره های خوبی داشتیم و داریم از شدت گرفتن بیماری صعب العلاج اش خبر داده و گفته دکترش جوابش کرده است.
روزنامه آفتاب یزد در یادداشتی به قلم منصو ر مظفری - مدیرمسئول نوشت:حقیقت مطلب آن است که می خواستم در تمجید از دولت بنویسم و بگویم؛ آهای ایها الناس!ببینید و بشنوید چگونه دولت حسن روحانی با عزمی راسخ در حال مبارزه با حقوق های نجومی است.دیروز مدیرعامل های متخلف بانک ها یک به یک عزل شدند و امروز اعضای هیئت مدیره صندوق توسعه ملی پس از جلسه با رییس جمهور مجبور شدند دست جمعی استعفا دهند.از سوی دیگر طبق دستورات صریح جهانگیری معاون اول و طیب نیا وزیر اقتصاد دیگر از پاداش و این حرف ها خبری نیست و دیگر نمی شود مثل دولت قبل مدیران دور یک میز بنشینند به هم افتخار کنند و به یکدیگر سکه دهند! اینها خبرهای خوب و امیدوار کنندهای است.البته می دانم؛ هم دیر این اقدام صورت گرفته است و هم رسانه هایی که از حسن روحانی کینه دارند در این مورد هم وارونه نماییمیکنند تا عمر دولت کوتاه شود.
اما از همه این موارد گذشته خبر دیگری در پستوهای خبرگزاری ها وجود داشت که عجیب من را تحت تاثیر قرار داد.حسین محب اهری همان بازیگری که سال های سال با او خاطره های خوبی داشتیم و داریم از شدت گرفتن بیماری صعب العلاج اش خبر داده و گفته دکترش جوابش کرده است.او خیلی ساده در مورد بیماری سرطان اش سخن گفته.حتما دکتر او هم پس از چک کردن کامل آزمایشات پزشکی خیلی ساده رو به او کرده و گفته: «حسین دیگر تمام!»
این خبر مو به تن سیخ می کند اما وقتی بیشتر متاثر میشوید که بدانید دلیل شدت گرفتن
بیماری سرطان او چیست. محب اهری گفته به دلیل بالا بودن مخارج درمان و نداشتن بیمه، او به این مصیبت دچارشده است.
چه بسا که چه عرض کنم ،حتما اگر او بیمه بود و مسئولان برای وی امکاناتی را مهیا میساختند محب اهری اکنون سر لوکیشن فیلمبرداری بود.اما او حالا کار خود را رها کرده و از نویسنده ها خواسته متن فیلم را عوض نمایند چرا که شاید دیگر برنگردد.
قصه پرغصه این بازیگر به همین سادگی است.در میان خیل انبوه این اختلاسها و تخلفات مالی و این حجم از حقوق های میلیونی و پول هایی که معلوم نیست از کجا میآید و کجا خرج می شود یک هنرمند واقعا مردمی این چنین دم از نداری می زند.البته قطعا محب اهری فقط یک مصداق روشن است و صدها و هزاران نفر مثل او امروز این چنین گرفتار هستند و سهم شان از درآمد های ملی آنقدر پایین و ناچیز است که حتی نمی توانند از عهده درمان خود برآیند.
به هر حال دچار عادت بدی شده ایم.وقتی عزیزان مان می روند قدردان شان می شویم .
در این لحظات معمولا دنبال میکروفون و تریبونی هستیم تا از سجایای اخلاقی آنان سخن بگوییم و تاکید کنیم که چقدر با مرحوم رفیق جون جونی بودیم.مسئولان هم که پای ثابت هستند الحمدلله.سریع پا به میدان می گذارند.
و با لفاظی و به کار بردن واژه های «نغز» تصور می کنند دیگر وظیفه شان تمام شده است و تا نفر بعدی تکلیفی ندارند!
خلاصه آنکه حکایت غریبی است این روزها.سیاست چشم ،گوش وزبان خیلی ها را بسته است.به طوریکه نمی بینیم در اطراف مان چه می گذرد ،صدای استغاثه مردم را نمی شنویم
ارسال نظر