مامان بیشتر فالگوش میایستاد. دورههایی خیلی سرفه میکرد. بیماری پیدا کرده بود. یک بار بابا که آمد از اتاق بیرون، گفت: «فالگوش ایستادی حداقل سرفه نکن! آبروریزی است ببینند کسی پشت در گوش میدهد.» گاهی هم ملاقات کننده یک دفعه خداحافظی میکرد و تا میآمدیم بجنبیم، داستان درست میشد.
کد خبر: ۲۳۵۴۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۳