«در تاکسی نشستم. بعد از من یک مرد سوار شد. مرد به هوای اینکه کیف پول از جیب شلوارش بیرون میکشد چند بار از جایش تکان خورد و هربار در حین این تکان خوردنها تماس عمدیاش را با بدنم حس کردم. در همین چندبار تکان خوردن به حدی احساس ناامنی و چندش بهم دست داد که تو گویی مورد تجاوز قرار گرفتم. سعی کردم عکسالعمل منطقیای داشته باشم و نخواهم راننده تاکسی را واسطه کنم. خودم میتوانستم از حریم شخصیام دفاع کنم. با صدایی مطمئن گفتم: «آقا درست بشین.» مرد خودش را جم کرد اما همچنان نگاههای آزاردهندهاش ادامه داشت.»
کد خبر: ۱۹۱۳۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۱۸